میرزا کوچک خان جنگلی و دکتر حشمت
سران نهضت جنگل
سنگ مزار دکتر حشمت طالقانی
میرزا کوچک خان جنگلی و دکتر حشمت
سران نهضت جنگل
بنای یاد بود دکتر حشمت طالقانی
|
آخرین نبرد و شهادت
با حمله ی قوای دولتی به فرماندهی ایوب خان میر پنج ازیک سو وحمایت هواپیماهای انگلیسی ازآنها وبمباران مواضع جنگلی ها، مجال به جنگلی ها نمی داد تا آنجا که میرزا کوچک خان ناچارمی شود به همراه 943 نفرازمبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند.
شرح این سفر ومشقات ومشکلاتی که در این سفربا آنها روبرو شدند درکتاب های تاریخ جنگل آمده است که واقعا دلخراش وناراحت کننده است. میرزا کوچک خان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری وقوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را می خواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یازجانان یا زجان، بایست دل برداشتن.!
وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به 1432 نفررسید. آنان در روزاول ماه شعبان 1337قمری به دشت وسیع کجورواقع در 31 کیلوکتری جنوب تنکابن می رسند. درطول راه همه جا قوای دولتی ومزدوران منطقه درتعقیب شان بودند.
اوضاع برآنان سخت می شود که ناچار دکتر حشمت تصمیم می گیرد تسلیم قوای دولتی شود، هرچند میرزا کوچک خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت می گیرد، دولتی ها به بهانه ی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت می باشد، به آنها گفتند ما باید شمارا روانه ی رشت کنیم تا به شما پروانه ی آزادی بدهند و به منازل خود باز گردید.!
روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرم آباد تنکابن تعداد جنگلی ها به یکصد و هشتاد نفررسید که همگی به همراه دکتر حشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. تا لاهیجان رفتاردولتی ها با آنان محترمانه بود.
درنزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با دشکه به لاهیجان بردند. جالب اینکه تا رسیدن به لاهیجان ، همیشه تاکید بر" تسلیم" دکتر حشمت ویارانش داشتند ولی از لاهیجان به بعد واژه ی " تسلیم " به " دستگیری دکترحشمت ویارانش" تبدیل شد.!
واز این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست وتمام وعده ها فریبنده بوده است! دکترابراهیم حشمت یک روز بعد از ورود به رشت به دادگاه برده شد. بازجویی از افراد گاه سه دقیقه بشتر طول نمی کشید!: پسر کی هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بوده ای؟ چند سال داری؟...بعد یکی دیگر را احضار می کردند.!
دکتر حشمت باوضعی درد ناک که خون از پاهایش می چکید دردادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من این هارا نگفته ام، سرتیپ عبدالجواد قریب ( متین الملک) کسی بود که وقتی در دادگاه ازدکترحشمت پرسیدند: میرزا کوچک خان فعلا کجاست؟ و دکتر حشمت جواب داد که من ازمحل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سرپا ایستاد و ناجوانمردانه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد، خوشایند دیگران نبود.!
می گويند ميرزا تا خبر تسليم شدن دکتر را شنيد، بياختيار گفت: انا لله و انا اليه راجعون و با ادای اين آيه او را از دست رفته، به حساب آورد.
ديری نگذشت که دادگاه نظامی دکتر حشمت به رياست جواد متينالملک که بعدها سرهنگ قريب شد، همراه با شاهزاده خائن اعتبارالدوله و مجدالواعظين قاضی عسگر در باغ محتشم رشت تشکيل شد، دکتر که رأی آخر دادگاه را حتی پيش از شروع آن ميدانست، بازجويی پس نداد و مهر سکوت بر لب زد، اين استواری و دم فرو بستن دکتر دادگاه و سردمداران آن را در هم شکست و بازجويان که بيش از پيش کينه دکتر را در دل گرفته بودند، اتاق او را در زندان به آب بستند.
فاصله بازداشت وی تا تشکيل دادگاه بسيار کوتاه و شتاب زده بود و کار از بازپرسی گذشته به ضرب و شتم کشيد. پس از تشکيل دادگاه نظامی، دکتر می گويد: معلوم می شود که نظر همه کس به مرگ من متوجه است، چه من از روز اول می دانستم که با ورود من به جنگل يقينا در آخر کار مصلوب خواهم شد، و برای همين منظور، هيکل عيسی مسيح را از گردن آويختهام.
محاکمه ی دکترحشمت زود پایان یافت ودر ساعت پنج بعد از ظهرهمان روز اورا با درشکه یی به میدان اعدام آوردند. دکترحشمت ازدرشکه پیاده شد و متهورانه به پای داررفت و گفت به شرطی حکم اعدام خودم را امضاء می کنم که مرا با دست های بسته اعدام نکنید.!
آنگاه دکتر حشمت با کمال تحور، شنل از دوش برگرفت وآنرا به " کاظم بلند" جلاد چهاربرادران سپرد وبعد عینکش را برداشت وبرروی چهاپایه بالا رفت...ریسمان را از جلاد گرفت وبه گردن خود انداخت...و سپس به جلاد اشاره نمود که اورا به داربیاویزند! که در این لحظه ی درد ناک، صدای شیون مردم ازهرسو بلند شد.!
دکترکریم کشاورز نقل می کند که در پای دار، دکتر حشمت این شعر را خواند: منصوروار گر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان پایدارنیست.!
اعدام دکتر حشمت طالقانی، در روز چهارشنبه 4 ارديبهشت 1296 مطابق با شعبان 1337 در قرق کارگزاری صورت گرفت و عبدالحسين سردار معظم خراساني که بعدها تيمورتاش گرديد و در آن سال حاکم مطلق و بلامنازع گيلان بود بر آن صحه گذارد.
پیکرپاک دکتر حشمت، توسط آقای " کاس آقا حسام" معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود و با جنگلی ها سروسری داشت، تحویل گرفته شد ودر گورستان محله ی چله خانه شهرستان رشت به خاک سپرده گردید.
سید اشرف حسینی معروف به " نسیم شمال" به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود
رشت شد نامدار ایولله
شاد شد مالدار ایولله
دکترطالقانی، اندر رشت
رفت بالای دارایولله!
یکسال پس از شهادت دکتر حشمت بار دیگر رشت به تصرف جنگلی ها درآمد. نخستین اقدام میرزا این بود که به سوی آرامگاه دکتر حشمت برای ادای احترام رفت و در زیر درخت کهنسال مسجدی که مدفن دکتر حشمت است، سخنان خود را با آیه ای از قرآن کریم آغازکرد و گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است. این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت بود و از خداوند متعال می خواهیم ما را موفق بدارد تا تقاص خونش را از جلادان خون آشام بگیریم.»
شادروان ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا ونویسنده کتاب سردارجنگل است، درقسمتی از یادداشت های خود آورده است: درباره مرحوم دکتر حشمت، زیاد کارنشده است وجامعه ی آزادیخواه حقش را به نحو احسن ادا نکرده است. وضع مظلومیتش به هنگام اعدام چنان بود که هر وقت به نوشته هایم نگاه می کنم، گریه ام می گیرد واکنون هم که این عبارات را می نویسم حال عادی نیستم.
بازهم گلی به جمال زارعین لاهیجان که به قراری که شنیده ام هروقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب می شود، برمی دارند، قسمتی از آنرا به نام خیرات وشادی روح احداث کننده ی " حشمت رود" برای مستضعفین وبینوایان اختصاص می دهند.
شاد روان رحیم خان صفاری به نکته ی جالبی در مورد دکترحشمت اشاره می کند ومی نویسد: " دکترحشمت معتقد بود اگرانقلاب همیشه به دنبال شعارهای تند و ویرانگر برود، افتخاری برای خود ذخیره نخواهد کرد. وضع مردم را به بهانه ی انقلاب بد تر کردن، هنرنیست وما اگرتوانستیم وضع مردم را بهتر بکنیم به بشریت خدمت کرده ایم. "
بر سنگ مزار دکتر حشمت، نوشته شده است: «آرامگاه شهید راه حریت و استقلال ایران، مرحوم جنت مکان، خلد آشیان، دکتر حشمت جنگلی طالقانی نور الاصل، همقدم و رفیق میرزا کوچک خان جنگلی طاب ثراه. به تاریخ ۱۲۹۸٫
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
مرام نامه نهضت جنگل
در پایان این صفحه، جهت ادای احترام به مبارزات خستگی ناپذیر و پیشرو گرایانه نهضت جنگل مردم ایران، متن مرام نامه اعتقادی و عملکردی نهضت، جهت آشنایی با اصول اعتقادی و حزبی ایشان به شرح ذیل، تقدیم می گردد:
آسايش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نيست مگر به تحصيل آزادی حقيقی و تساوی افراد انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکميت اکثريت به واسطه منتخبين ملت پيشرفت اين مقاصد را فرقه «اجتماعيون» به موارد ذيل تعقيب مینمايند:
ماده اول:
1- حکومت عامه و قوای عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد.
2- قوا در مقابل منتخبين مسئول بوده و تعيين آنها از مختصات نمايندگان متناوب ملت میباشد.
3- کليه افراد بدون فرق نژاد و مذهب از حقوق مدنيه به طور مساوی بهره مند خواهند بود.
4- آزادی تامه افراد انسان در استفاده کامل از قوای طبيعی خود.
5- الغاي کليه شئون و امتيازات.
ماده دوم - حقوق مدنيه:
6- مصونيت شخص و مسکن از هر نوع تعرض و حريّت اقامت و مسافرت.
7- آزادی فکر، عقيده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام، تعطيل.
8- هريک از افراد ملت که به سن شصتسالگی برسد از طرف حکومت حقوق تقاعد خواهد گرفت و در مقابل آن ترويج ادبيات و اصلاح اخلاق جماعت را عهدهدار خواهد بود.
9- تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی.
ماده سوم - انتخابات:
10- انتخابات بايد عمومی و متناسب و مساوی و مستقيم باشد.
11- هريک از افراد 18ساله حق انتخاب کردن و 24 ساله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا هستند.
ماده چهارم - اقتصاد:
12- منابع ثروت از قبيل خالصجات، رودخانهها، مراتع، جنگلها ، درياها، معادن، طرق و شوارع و کارخانجات جزء علاقه عمومی است.
13- مالکيت اراضی با ملاحظه تامين معيشت عمومی تا حدی تصديق می شود که حاصل آن عايد توليد کننده شود.
14- ممنوع بودن انحصار و احتکار ارزاق و سرمايه.
15- تبديل مالياتهای غير مستقيم به مستقيم تدريجا.
ماده پنجم - معارف، روحانيت، اوقاف:
16 - تعليمات ابتدايي برای کليه اطفال مجانی و اجباری است.
17- تحصيلات متوسطه و عاليه برای اطفاليکه استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است .
تبصره - محصلين در انتخاب هر فنی از فنون آزادند.
18- انفکاک روحانيت از امور سياسی و معاشی.
19- ديانت چون از عواطف قلبيه است بايد مصون از تعرض باشد.
20- ضبط و اداره کل اوقاف در دست عامه و تخصيص عوايد آنها به مصارف عمومی و امور خيريه و صحيه و تاسيس کتابخانههای عمومی.
ماده ششم - قضاوت:
21- قضاوت بايد سريع، ساده و مجانی باشد.
22- تبديل تنبيهات به اصول تکديری.
23- حبس مقصرين به اعمال شاقه بايد به مدرسه و دار التربيه اخلاقی تبديل شود.
ماده هفتم - دفاع:
24- ورزش و مشق نظامی برای مدارس ابتدايي و متوسطه اجباری است.
25- برای تحصيل فنون نظام، مدارس عاليه تاسيس خواهد شد.
26- در مقابل تهاجمات ضداصولی اجتماعی و تجاوزات کشورسِتانی، دفاع از وظايف عمومی و اجباری است.
ماده هشتم - کار:
27 - ممنوع بودن کار و مزدوری برای اطفالی که سنشان به 14 نرسيدهاست.
28- برانداختن اصول بيکاری و مفتخواری به وسيله ايجاد موسسات و تشکيلاتی که توليد کار و شغل ميمايند.
29- ايجاد و تکثير کارخانجات با رعايت حفظالصحه کارگران.
30- تجديد ساعات کار در شبانه روز تنها به هشت ساعت - استراحت عمومی و اجباری در هفته يکروز.
ماده نهم - حفظالصحه:
31 - تاسيس دارالعجزه و مريضخانههای عمومی و مجانی.
32- رعايت نظافت و حفظالصحه در مجامع و منازل و مطبخها و کارخانجات وغيره.
33- انتشار قوانين صحی در بين عامه.
34- جلوگيری از امراض مسريه و مسکرات-منع استعمال افيون و ساير مواد مخدره.
منبع: کتاب سردار جنگل، ابراهيم فخرايی، ص 56
خدایشان بیامرزد و تمامی مبارزان و مجاهدان راه آزادی
حسین زینعلی
|