خلاصه کتاب
خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله

تالیف حسن اعضام قدسی


مقدمه
کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، تالیف آقای حسن اعظام قدسی فرزند ملاعلی مقدس، مشهور به اعظام الوزاره میباشد. موضوع کتاب، خاطرات و مشاهدات نویسنده، راجع به وقایع سیاسی و حوادث تاریخی دوره ناصر الدین شاه، از قیام تنباکو، تا نهضت عدالت خانه، انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول، انقراض قاجاریه، حکومت پهلوی اول و جنگ جهانی دوم تا دهه 40 شمسی، می باشد

از آنجائیکه مولف کتاب خاطرات من، ضمن بیان مسائل مختلف، اطلاعات مفیدی در باره علما و طالقانی های مقیم تهران در اواخر دوره قاجاریه، سابقه طرح تشکیل اتحادیه طالقانی ها و حتی ملاقات با مقامات مهم آن زمان، در تلاش برای ترقی اوضاع فرهنگی و اقتصادی طالقان، مطالب جالب و خواندنی مطرح شده است
جهت آشنائی بیشتر، خلاصه مهم اطلاعات کتاب در این خصوص و برخی مطالب جهت آشنائی با شیوه نویسنده در کتاب فوق، درادامه، تقدیم می شود. بدیهی است برای مشاهده مشروح مطالب، باید به متن کتاب مراجعه نمود. گفتنی است فایل کتاب به صورت پی دی اف، در سایت های اینترنتی قابل دریافت و مطالعه میباشد

توجه با عنایت به خلاصه کردن متن، برای روشن شدن برخی کلمات، توضیحاتی در بین هلالین () تقدیم شده است و سایر عبارت، تا آن جائیکه ممکن بوده، مثل متن کتاب می باشد. فهرست عناوین مهم بشرح ذیل می باشد

در مناصب حکومتی

آشنائی با مولف و ارزیابی اثر

تشکیل اتحادیه طالقانی ها

خانواده و کودکی نویسنده

وضعیت طالقان و سوهان

طالقانی های ساکن تهران

انقراض قاجاریه

قیام تحریم تنباکو

پهلوی اول تا جنگ جهانی دوم

نهضت عدالت خانه و مشروطیت

مسائل ملی شدن نفت

اختلافات و مشکلات مشروطه

پهلوی دوم تا اصلاحات اراضی

حوادث تا جنگ جهانی اول


**************************************************

آشنائی با مولف و ارزیابی اثر











حسن اعظام قدسی در جوانی

















حسن اعظام قدسی در اواخر عمر

حسن اعظام قدسی، مشهور به اعظام الوزاره، فرزند ملاعلی مدرس (طالقانی)، بسال 1308 هجری قمری معادل 1268 هجری شمسی، در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعلی فرزند علیرضا، متولد روستای سوهان طالقان و پدربزرگ نامبرده، از اهالی و کشاورزان روستای سوهان طالقان بود. اعظام قدسی بتاریخ اول ارديبهشت 1355 شمسی، (87 سالگی) فوت كرد و در آرامگاه ظهيرالدوله تهران به خاک سپرده شد

حسن بعد از فراگیرى مقدمات عربى، نزد پدر خویش که در مدرسه علمیه شاهزاده خانم تهران، به تدریس علوم دینی اشتغال داشت و تحصیل زیر نظر برخی از علمای طالقانی، به کسوت روحانیت درآمد و علاوه بر درسهای متداول حوزوی، در روضه‏ خوانی و مداحی، پیشرفت نمود. با شروع نهضت مشروطه‏، با افکار نوین آزادی خواهی آشنا و به صورت جدی، هوادار مشروطه خواهان گردید

حسن اعظام قدسی با لباس روحانیت، در همکاری با مشروطه خواهان و حتی نگهبانی در ساختمان اولین مجلس مشروطیت، فعالیت شبانه روزی داشت. در جریان به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، به زادگاه پدر خویش، روستای سوهان، فرار نمود و جهت دستگیر نشدن، به خرم آباد شهرستان تنکابن رفت. سپس به همراه مجاهدان از سراسر کشور، برای شکست هواداران حکومت محمد علی شاه، به تهران مراجعت نمود

با شروع جنگ جهانی اول، و مهاجرت اکثریت نمایندگان مجلس وقت، برای تشکیل دولت در تبعید، به همراه مهاجران، عازم کرمانشاه گردید و با استفاده از آشنایان خود در نجف اشرف و ملاقات با مراجع وقت عراق، در تلاش برای تامین نیازمندیهای مجاهدان بود. پس از پایان جنگ و برگشت دوباره به تهران، حسن اعضام قدسی از لباس روحانیت خارج شد و در امور اداری و حکومتی، عهده دار مناصب دولتی گردید. وی در سال 1336 هجری قمری با لقب اعظام الوزاره، به عنوان حاكم نطنز، از سوي وثوق الدله انتخاب شد

سپس بعنوان اولین حاکم چهاردانگه (از توابع ساری)، ریاست شعبه کنترل انبار غله دولتی، حکومت ایوانکی و خوار، حکومت دماوند و فیروزکوه، رئیس اسکان ایلات فارس، کفالت حکومت شیراز، ریاست کارگزینی و بازرسی وزارت کشور، کاندید نمایندگی مجلس شورای ملی از قزوین در سال 1322 شمسی و نماینده وزارت کشور، در کمیسیون تعیین تکلیف زمین های خالصه، برای رفع مشکلات برخی استانها، فعالیت نمود. در زمان حکومت دکتر مصدق، از طرف لطفی وزیر دادگستری دولت ملی، بعنوان حاکم تبریز، پیشنهاد شد و لکن مورد قبول دکتر مصدق واقع نشد

با توجه به حضور حسن اعظام قدسی در دوران های مهم تاریخ معاصر ایران، یعنی از اواخر حکومت ناصر الدین شاه، تمامی دوران مظفرالدین شاه، محمد علی شاه، احمد شاه، رضا شاه و اکثریت زمان محمد رضا شاه، نامبرده به جهت توان نویسنگی و ثبت روزشمار خاطرات و مشاهدات خویش در موقعیت های مختلف سیاسی و اجتماعی، دارای تجارب بسیار ارزشمند بوده است که در اواخر عمر خویش، مبادرت به نوشتن خاطرات و تجارب خویش، به صورت کتاب «خاطرات من» می نماید

کتاب «خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله» در دو جلد، اطلاعات دقیق و جزئیاتی درباره‏ى اوضاع اجتماعى و اقتصادى و سیاسى اواخر دوره‏ى ناصری، انقلاب مشروطیت مردم ایران و برخی حوادث مهم حکومت پهلوی اول تا نهضت ملی شدن صنعت نفت، مطرح شده است. بیشتر کتاب، شامل مشاهدات و بر اساس دست نوشته های روز شمار نویسنده و در مواردی یاداشت های اشخاص دیگر، (که برخی از آنها در سایر کتاب های تاریخی معاصر مطرح نشده است) تقدیم شده و بعلاوه تحلیل هائی نیز در خصوص علت وقایع و نقش استعماری روس و انگلیس، سرگذشت انسانهای فداکار به وطن، افراد بیکفایت دوران و نیز اشخاص خائن به کشور و غیره، مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده مدعی است قصد تاریخ نگاری نداشته و بلکه با طرح مسائل عینی، برای روشن شدن زوایای پنهان مسائل تاریخی دوره مشروطه و حکومت پهلوی ها، برای آگاهی نسل جوان و آیندگان، خاطرات خود را ارائه مینماید

در خصوص ارزیابی مطالب کتاب، می توان گفت که موضوع کتاب در باره سه دوره تاریخی، اول، پیروزی انقلاب مشروطیت تا انقراض قاجاریه، دوم، دوران پهلوی اول، و سوم دوره پهلوی دوم تا سقوط حکومت دکتر مصدق و آغاز دهه 40 شمسی، تنظیم شده است. لکن با توجه به زمان انتشار جلد اول کتاب در سال 1342 شمسی و در زمان حکومت پهلوی دوم، بعد از غلبه ظاهری حکومت بر نهضت اولیه امام خمینی «ره»، شیوه پرداختن به موضوعات در دوره های مذکور، بایکدیگر تفاوت زیادی دارد

دوره اول یعنی تا انقراض قاجاریه، به جهت همزمانی با دوران رشد و جوانی نویسنده و حضور مستقیم در تمامی جریانات اصلی پیروزی انقلاب مشروطیت تا تغییر پادشاهی قاجار به پهلوی، نویسنده باعنایت به نوشته های روزشمار خود و سایر اشخاص، ضمن بیان حوادث و نقاط تاریک و پرابهام آن دوران، در تلاش برای تبیین نقش پشت پرده سفارت های انگلیس و روسیه و درباریان و جریان های مهم سیاسی و اجتماعی آن زمان و رهبران آنها، مطالب مناسب و جدیدی را ارائه میدهد

ولی در خصوص دوران پهلوی اول، یعنی زمان رضا خان، باتوجه به اشتغالات اداری و ماموریت های کاری نویسنده به مناطق کشور و دور بودن از کانون دربار و البته محدودیت عملی برای زیر سوال بردن شدید و مستقیم رضا خان، بیشتر به عوامل پشت پرده آن زمان و نقش سفارت های انگلیس و آلمان و وضعیت سایر اشخاص موثر آن دوران و مسائل حاشیه ای و مرتبط با برخی وقایع زمانه، طرح مطلب شده است

لکن در خصوص دوره سوم، یعنی حکومت محمد رضا شاه، با توجه به کبر سن نویسنده و تحولات زمان ملی شدن نفت و سقوط حکومت دکتر مصدق و مسائل مربوط به اصلاحات اراضی، مولف کتاب، ضمن دور شدن از شیوه مطالب قبلی کتاب و عدم طرح بسیاری از مسائل، در مقام تقبیح اقدامات (دکتر مصدق) بعد از تصویب ملی شدن صنعت نفت، به جانبداری از اقدامات حکومت وقت، متمایل شده است (یا شاید برای امکان چاپ کتاب، ناچار به آن بوده است!). هر چند تلاش میگردد، در کنار درج متن سخنرانی شاه در شهرستان قم و در کنار آن، متن اعلامیه نهضت ملی بعد از جریان رفراندام در سال 1342، جنبه بیطرفی خود را حفظ کرده باشد

بعلاوه در بخش هائی از کتاب، مطالب متنوعی راجع به عجایب جغرافیایی، فرهنگ سایر ملل، حوادث تاریخی، اجتماعی و تاریخ ادیان و حکومت زنان مقتدر و غیره، مطرح شده است، که موجب حجیم شدن مطالب جلد دوم شده است. با این وجود، به دلیل طرح موضوعات و مشاهدات عینی نویسنده در جریان مسائل مشروطه و مسافرت ها و ماموریت های اداری زیادی که به سراسر کشور داشته است، مطالب کتاب شامل نکات بدیع و جالبی برای علاقه مندان تاریخی و آگاهی از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوران میباشد

شاید مهمترین نقطه ضعف کتاب، درج نامه و تائیدیه عباس هویدا، نخست وزیر وقت، در ابتدای جلد دوم کتاب میباشد. زیرا با توجه به شهرت بهائی بودن هویدا و مطالبی که نویسنده در متن کتاب، در نشان دادن نقش استعماری روس و انگلیس در بوجود آوردن ریشه های شیخی گری و بابی گری و بهائی گری، بیان نموده است و بعلاوه خصلت اصلی کتاب در نشان دادن چهره پلید استعماری انگلیس و روس و رقابت آمریکا با آنان برای بهره بری از منافع کشور ایران، چه در زمان قاجاریه و چه در زمان پهلوی، مطالب کتاب، علی القاعده نمی توانسته مورد تائید نخست وزیر وقت باشد، لذا ارائه نامه تائیدیه هویدا، تا حدی مناقشه برانگیز است. شاید توجیه انتشار نامه نخست وزیر وقت، برای امکان چاپ جلد دوم کتاب (که مربوط به دوران حکومت پهلوی ها بوده است)، تا حدی قابل تامل باشد

جلد اول كتاب خاطرات من (از فصل اول تا هشتم)، در اردیبهشت سال 1342 توسط انتشارات حیدری، براي اولين بار به چاپ رسيد و جلد دوم (از فصل نهم تا چهاردهم) در سال 1344، انتشار یافت. هر دو جلد، در سال 1349 توسط انتشارات ابوريحان، تجدید چاپ شده است. بعلاوه در سال 1999 میلادی توسط پرفسور هیگ نت و ترجمه خشایار بهاری انتشارات کارنگ، در سال 1379 به چاپ انگلیسی رسيده است

*********************************

روستای سوهان طالقان
محل تولد و آموزش در مکتب خانه
ملاعلی محمد، عموی ملاعلی مقدس
و ملاعلی مقدس، پدر حسن اعظام قدسی












آیت الله انصاری، مرجعیت تامه مقیم نجف
که ملاعلی محمد را وصی کفن و دفن خویش قرار داد












آیت الله العظمی میرزای شیرازی، مقیم سامراء
که حکم تحریم تنکابو به تهران را توسط ملاعلی مقدس ارسال نمود












آقا شیخ علی، فرزند ملاعلی محمد
زعامت مدرسه علمیه شاهزاده خانم بعد از پدر












میرزا حسن (اعظام قدسی) در لباس روحانیت






خانواده و کودکی نویسنده

جلد اول کتاب
ص 4، علت تالیف کتاب از نظر نویسنده:
نویسندگان وقایع انقلاب ایران و مشروطیت – چون خود من وارد بودم – دیدم غالب آنها حقایق را بطور روشن ذکر نکرده اند ویا خود داری کرده اند. برای اینکه نویسنده آن شاید پیرو سیاستی بوده که با آن بمقامی رسیده و باین جهت خود داری از ذکر حقایق نموده است و نویسنده دیگری بقدری عفت قلم را از دست داده که مثلا حضرت عبدالعظیم را «عبدالعظیم» نوشته است و امثال آن. در صورتیکه بزرگان هر ملتی نه تنها در نظر آن ملت محترم اند بلکه سایر ملل هم آنها را با دیده احترام مینگرند

چون من (حسن اعظام قدسی) خود از آغاز انقلاب مشروطیت و مجاهدت و مهاجرت و علت آن، وارد و در همه مراحل آن بوده ام، معایب و نواقص آن کاملا بنظرم رسیده، لذا بیشتر کمک برای روشن شدن تاریخ، بنوشتن این کتاب وادارم نمود. کتاب زندگانی من، تنها سرگذشت خود من نیست، بلکه سرگذشت وقایع و انقلابات از یکصد سال قبل را که تا اندازی مبهم و پیچیده بوده، روشن و آشکار میسازد و در کمال صراحت و صداقت نواشته شده است

ص 8، فصل اول، تولد و دوران تحصیلی، در سیزدهم ماه صفر 1308 (هجری) قمری مطابق با 1268 (هجری) شمسی در طهران، گذر وزیر دفتر، کوچه موثق السلطنه یا کوچه حمام بدنیا آمده، نامم را حسن گذاردند. پدرم روحانی بنام ملاعلی مدرس (طالقانی)، بعد از من یک دختر و دو پسر بنام فاطمه و حسین و محمد که حالیه (زمان تالیف کتاب) موجودند

جدم علیرضا پسر بزرگ عین علی، اهل قریه سوهان طالقان بود که بامور رعیتی اشتغال داشت. عین علی دارای چهار پسر بنام، علیرضا، علی محمد، علی کرم، داداش بود. پس از فوت عین علی، سرپرستی عائله بعهده علیرضا قرار می گیرد و امور رعیتی نیز از هر حیث کماکان در اختیار علیرضا بوده است. چون علیرضا مورد وثوق همه بوده، نه تنها در امور و اختلافات اهل ده خود، بلکه دهات همجوار نیز رفع مناقشات مینموده و آنچه را که علیرضا اظهار نظر و صلاح اندیشی میکرده مورد قبول قرار میگرفته است و طرفین با رضایت خاطر میپذیرفتند

علیرضا در امور کشاورزی بسیار وارد و فوق العاده درست و با ایمان بوده، طرز عمل او هم بی سابقه و منحصر بخود بوده است. باین ترتیب که زارعش (کارگر مزرعه) بعد از حاضر کردن زمین برای بذرافشانی، به علیرضا اطلاع میداد و او با توبره بذر، بسر زمین میرفت. یک مشت بنام پرنده ها، و مشت دوم بنام چرنده ها و مشت سوم را بنام سائلین سرخرمن و مشت چهارم بنام بروبچه ها بزمین میریخته است، بذر افشانی علیرضا در تمام ملک زراعی خود، بدین نحوه انجام میگردید. میگویند تا مادامیکه علیرضا زنده بوده هر گونه آفتی که میرسیده، بزراعت علیرضا صدمه وارد نمیشده و محصول او از آفت زدگی نجات پیدا میکرده است. حتی آفت بزمین های اطراف زیانی وارد مینموده ولی زمین کشت علیرضا کاملا بدون آفت زدگی سالم میمانده است

علیرضا، بعد از فوت پدرش، علی محمد (برادرش) را که در مکتب خانه ده (سوهان)، درس خود را تمام کرده و آماده برای ادامه تحصیل بوده، بقزوین روانه مینماید. ملاعلی محمد پس از چند سال توقف در قزوین، بفکر می افتد که به حوزه علمیه نجف وارد شود، لذا از برادرش میخواهد که او را به نجف بفرستد، علیرضا با کمال اشتیاق وسایل مسافرت برادرش را با مقداری پول فراهم و روانه نجف مینماید. ملا علی محمد در مدت توقف در نجف حوزه درس حاج شیخ مرتضی انصاری را پسندیده و انتخاب مینماید، لذا در مدت کمی مورد توجه آیت الله انصاری که آن روز مرجعت عامه را عهده دار بوده قرار میگیرد.

ص 9، ملاعلی محمد در مدت توقف در نجف، در زهد و تقوی بقدری آمادگی داشته که در حوزه علمیه آنروز نجف مورد توجه و ضرب المثل قرار داشته، بطوریکه پس از سالها که بطهران آمده بود، این اشتهار باقی بوده است و علت عمده آنهم روی وصیت آیت الله انصاری بوده که در زمان بیماری خود سفارش کرده بود. آیت الله انصاری که مریض بود، یکی از روزها که حالش بد بوده و طلاب و علمای مهم حاضر بودند، آقای انصاری رو به حضار کرده میگویند: «من از میان شما میروم از من راضی باشید و مرا حلال نمائید» و بعد میگویند: من یک وصیت دارم و آن این است که جسد مرا ملاعلی محمد، با دست خود در قبر بگذارد که از فشار قبر در امان و آسوده باشم

پس از دو روز دیگر آیت الله انصاری فوت و طبق وصیت مشارالیه عمل میشود، در ساعتی که تمام علما و طلاب و تجار و عموم مردم تعطیل و در قبرستان حاضر میشوند، ملاعلی محمد عبا را برداشته و دستها را بالا زده، با پای برهنه وارد قبر میشود و بدن مرحوم آیت الله انصاری را توی قبر و صورتش را روی خاک می گذارد

علت حضور ملاعلی در تهران
شاهزاده هما خانم دختر مرحوم بهاء الدوله پسر فتحعلی شاه، در سفریکه پس از انجام عمل حج به عتبات می نموده، چون نذر کرده بود که بعد از سفر مکه به طهران، یک مدرسه و مسجد بنا نماید، لذا در نجف باین فکر می افتد که یکی از علمای معروف را با خود به طهران برای امامت جماعت مسجد بیاورد. من الاتفاق، حاجیه خانم شاهزاده خانم در ایامی وارد نجف میشود که آیت الله انصاری تازه فوت کرده و در مجالس و محافل حتی در میان طبقات مردم، تجلیل از ملاعلی محمد در میان بوده است. (لذا) پس از ملاقات و راضی کردن ملاعلی محمد، حاجیه شاهزاده خانم، قروضی که ملاعلی محمد داشته، پرداخت و باخود (به تهران) حرکت میدهد. ملاعلی محمد در آن موقع چهار پسر داشته: حاج شیخ محمد اولاد ارشد، شیخ علی، شیخ موسی، شیخ ابوالقاسم، سه پسر در نجف میمانند و پسر چهارم با پدر و مادر همراه بوده است. حاجیه شاهزاده خانم بدون فوت وقت در صدد انجام نذر خود برمی آید و در نزدیک باغ پسرش عبدالحسین میرزا، که در آن وقت صحرائی بوده که در اواخر شهر واقع و معروف به گاوگل آباد بوده است، زمین خریداری و آماده میگردد

ص 10، در ضمن ساختمان مدرسه و مسجد، حاجیه شاهزاده خانم بفکر موقوفاتی برای مدرسه و مسجد برآمده و تعیین میکند. صورت موقوفات سه دانگ از بازار گلوبندک با پنج باب دکان های متصل بمدرسه، یک خانه پشت مسجد، غیر از خانه مسکونی امام جماعت. تمام موقوفات و طرز اجرا و عمل آن در کتیبه ای بخط میرزا عمومی معروف که از خوش نویسان عصر خود بوده مخصوصا در کتیبه نویسی، نوشته میشود. تولیت مسجد بعد از شاهزاده خانم با اولاد ارشد، چه ذکور و چه اناث بوده که مدتی با محمد ولی میرزا اولاد فرمانفرما بوده است

ص 11، علیرضا (برادر بزرگ ملاعلی محمد) خود دارای دو پسر، علی و رضا و دو دختر، زیبا و جهان، داشته است. میگویند اول دارای دو دختر شده و با آرزو دارا بودن پسر را همیشه از خداوند خواستار بوده است که خدایا دو پسر بمن بده که دو اسم که من دارم بین آنها تقسیم نمایم. خداوند هم دو پسر دو قلو میدهد که علیرضا یکی را علی و دیگری را رضا، نام گذاری مینماید و شب نام گذاری بدرگاه خدا را شکر نموده میگوید تنها یک آرزوی دیگر دارم که اقلا بتوانم یک پسرم علی را، ملا (روحانی) نمایم

ملا علی به مکتب خانه (روستای سوهان) میرود و بعد به قزوین برای ادامه تحصیل فرستاده میشود و سالیکه علیرضا برای زیارت عتبات و دیدن برادرش علی محمد (در نجف) میرود، پسرش ملا علی هم با پدر عازم و حرکت مینماید. علیرضا پس از ورود به نجف با حرکت برادرش بطهران مصادف میشود. لذا یکی از همراهان ملاعلی محمد، برادرش علیرضا بوده است که پس از ورود بطهران، علیرضا بطالقان مراجعت کرده و به امور رعیتی خود میپردازد

ملا علی پس از توقف در نجف، موقعیکه برای زیارت بسامره میرود، زمان مرجعیت آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی بوده است که ملا علی مایل میشود در سامره توقف واز محضر درس آیت الله شیرازی استفاده نماید. لذا خود را بایشان معرفی و پذیرفته میشوند. چندی بعد کاغذی از علیرضا (پدر) برای ملا علی (پسر) میرسد که هر چه زودتر حرکت کنید که در آخر عمر، یک مرتبه دیگر شما را ببینم

ص 12، این نامه را برادرش رضا و چند نفر از اهل سوهان می برند و به ملا علی میدند. ملا علی نامه پدر را به آیت الله شیرازی ارائه میدهد، معظم له هم فورا دستور حرکت را میدهند و ضمنا به ملاعلی اطمینان میدهند که پدرت خوب خواهد شد و برای شما زنی خواهد گرفت شما هم باید رضایت خود را اعلام کنی و در این ازدواج تسلیم باشی. ملا علی وقتی که وارد طالقان (روستای سوهان) منزل پدر میشود، علیرضا حالش بهتر شده بوده ولی قادر بکاری نبوده است. پس از ورود پسر، روز بروز حالش بهتر شده، کم کم به کار خود مشغول می گردد

چون علیرضا بعد از فوت (همسرش) مادر دو پسر و دو دخترش، خواهر سید میر بابا و سید میر عابدین را که ساکن قریه دنبلید بودند و چندی بود که در سوهان سکنی کرده ولی سادات سوهان با آنها بنای ناسازگاری را مینماید. لذا علیرضا برای رفع ناسازگاری، حاضر برای وصلت خواهر سید میر بابا، بنام سیده جهان میشود. بعد از این تمایل علیرضا، فورا ازدواج انجام و دیگر اثری ازمناقشات نمی ماند. سیده جهان دختری از شوهر اولش داشته بنام نازی، و با خود بخانه علیرضا می آورد. علیرضا پس از بهبودی وی از بیماری، بملا علی پیشنهاد ازدواج با ربیبه اش، نازی را مینماید

ملا علی پس از اجازه حرکت از سامره، آیت الله حاج میرزا حسن شیرای نامه بعنوان حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی، که آنروز در طهران، شاخصیت داشته، مینویسند – این نامه را ملا علی، بر حسب دستور آیت الله شیرای بایستی خود شخصا بدست آقای آشتیانی بدهند. لذا پس از ورود بطهران و توقف یک شب در منزل ملا علی محمد، نامه را تقدیم میرزای آشتیانی مینمایند و ضمنا کسالت پدرش علیرضا را متکر میشوند و اجاه رفتن بطالقان (روستای سوهان) را درخواست مینمایند و حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی تاکید در حرکت نمود و تذکر میدهند پس از بهبود پدر، مراجعت بطهران و نزد من بیائید. ملا علی پس از ازدواج (در روستای سوهان) و چند روز توقف باعیال خود حرکت و وارد طهران میشود و در خانه محقری واقع در گذر وزیر دفتر، کوچه موثق السلطنه منزل مینمایند

پدرم (ملا علی) همه روزه بر حسب تقاضای ملا علی محمد، عمویش، یک درس در مدرسه برای طلاب تدریس مینمود و ملا علی محمد به پاس زحمات برادرش علیرضا، که بی اندازه منظور و اظهار میداشته، باین جهت نسبت بملا علی، فوق العاده علاقه مند و محبت داشته و پس از تعیین مدرسی مدرسه، غالب مراجعات را با حضور ملا علی، مخصوصا اجرای صیغه طلاق که حضور عدلین شرط است، دعوت میکرده است

ملا علی در طهران بعد از حوزه درس حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی، نسبت بحوزه درس حاج شیخ فضل الله نوری، علاقه مند گردید و اظهارش این بود که در اصول در طهران، اول است بلکه در نجف هم کمتر نظیر دارند. لذا در درس حوزه درس هر دو حاضر میشدند و مورد علاقه هر دو بودند. ملا علی محمد، در نجف از حیث زهد و تقوا، بی نظیر و مورد توجه خاص و عام بودند. در طهران نیز موقعیت شامخی دارا شدند. مخصوصا درنماز جماعت از تمام محلات طهران از هر طبقه برای درک نماز جماعت حاضر میشدند.

ص 13، برای نماز جماعت ظهر و مغرب، بقدری ازدحام میشده که دیگر جا نبوده و غالب اشخاص حجره ها را از طلاب که با مبلغی راضی میکردند، میگرفتند تا موفق شوند. وقتی ملا علی محمد، سوار بر یک الاغ با خادمش، ... در بازارچه حرکت میکرده، مردم از هر طبقه برای دست بوس حمله میکردند و ... آخوند ملا علی محمد، اساسا حاضر نبود که کسی دستش را ببوسد، بر خلاف سایر علما که دست را برای بوسیدن دراز مینمایند، ولی ملا علی محمد دستها را از عبا خارج نمی کرد و مردم عبا را می بوسیدند

ملا علی محمد در اواخر عمر مریض میشود ... لذا به نجف اطلاع میدهد که یکی از پسرها حرکت نمایند. باین مناسبت آقا شیخ موسی، حرکت و پس از ورود هم حوزه و ساعات درس پدر را عهده دار میشود و هم بنماز جماعت میرسد. ملا علی محمد در اواخر سال 1311 (هجری) قمری فوت می نماید. در روز حرکت جنازه، بنابر گفته مطلعین، منجمله آقای حاج میرزا علی اکبر خان بازیار، که خود حاضر بوده، بازار تعطیل میشود و جنازه روی دست از گذر وزیر دفتر و گذر مستوفی و پاچنار و بازار بدروازه حضرت عبدالعظیم میرسد از هر طبقه، مخصوصا علمای روز، بقدری اجتماع و مردم ازدحام کرده بودند که نظیر آن تا آن تاریخ، دیده نشده بود. جنازه از دروازه حضرت عبدالعظیم به ابن بابویه برده میشود. یک طرف جنازه در اختیار طهرانیها و طرف دیگر با حضرت عبدالعظیمی ها، وارد ابن بابویه (شده) که پس از غسل و کفن، بنابر وصیت حاج میرزا حسن امین الضرب، در مقبره ایشان دفن مینمایند

ملا علی محمد دارای هشت پسر بوده بنام: شیخ محمد، شیخ علی، شیخ موسی، شیخ ابوالقاسم، احمد آقا، محمود آقا، شیخ مهدی، شیخ جواد که دو پسر آخری، در طالقان یکی در قریه سوهان و دیگری در زیدشت بدنیا می آیند. چون در سال 1310 هجری، در طهران مرض وبا بروز کرده بود، ملا علی محمد با خانواده بطالقان (روستای سوهان) حرکت میکند، ولی پس از ورود و توقف چندی، خود بطهران مراجعت مینماید

بعد از فوت ملا علی محمد در سال 1311 قمری، وضعیت مسجد از حیث نماز از رونق می افتد. زیرا آقای شیخ موسی، که حوزه درس را اداره میکرد از شاگردان آخوند ملاکاظم خراسانی بود و در ورود بطهران هم رفته رفته با اشخاصی از قبیل فروغی، حاج سیاح و سید نصرالله تقوی ارتباط و جلساتی داشته، دیگر بوضعیت مسجد و نماز جماعت نمیرسیدند

کودکی حسن اعظام
ص 14، چون (من، حسن اعظام قدسی) بسن چهار سالگی رسیدم، لذا مادرم مرا در مکتب خانه ملا باجی برد. سال اول، عم جزء و برخی سوره های کوچک قرانی را حفظ کرده و بعنوان خلیفه (مبصر یا ناظم) کارهای مکتب خانه و ملاباجی را انجام میدادم که مورد توجه قرار میگرفتم. پس از دوران مکتب خانه ملاباجی، مرا در مکتب خانه مردانه که سر کوچه در دکانی بود، بین بازارچه و خانه وزیر دفتر، که محل عبور و مرور مردم بود، بردند و مکتب دار، نامش ملا علی اعظم اهل طالقان بود که پدرم مرا بایشان سپرد و در محله و بین کسبه معروف به آقا زاده و مورد احترام بودم

ص 15، (در کودکی) از دیدن حرکت (کاروان همراه) برخی اشخاص حکومت، تعجب کرده که اینها چه اشخاصی هستند. گفتند وزیر دفترکارهای مالیات و خرج و دخل مملکت ایران با ایشان است و سایرین هم هر کدام مستوفی و مالیات یکی از ایالات و ولایات را عهده دارند و تحویل خزانه دولت یعنی ناصر الدین شاه می گردد

در سن ده سالگی، پدرم مرا به آقا سید علی اکبر امام جمعه، اهل سوهان طالقان که در حوزه درس پدرم حاضر میشد و در مدرسه دارای حجره بود و بسیار مرد آرام و خوش اخلاقی بود، سپرد. روزیکه جامع المقدمات را نزد ایشان شروع کردم. چیزی نگذشت که امثله را تمام و صرف میر، درس گرفتم و در دنباله آن آنموذج و کبری در منطق، شروع کردم

پس از پایان جامع المقدمات و درس سیوطی، بنابر پیشنهاد امام جمعه و آقا شیخ محمد سوهانی، قرار شد پدرم برای گذاردن عمامه، یک نهار بطلاب سوهانی بدهد و همین طور هم شد. روز جمعه طلاب در منزل جمع شدند. از آن روز شدیم، جوجه آخوند حسابی و به نامم که حسن آقا بود، یک شیخ اضافه شد، ولی بیشتر میرزا حسن آقا گفته میشد

پدرم روزهای جمعه قبل از آفتاب برای زیارت حضرت عبدالعظیم، از راه جوانمرد قصات روانه میشد و در راه بزیارت عاشورا با تشریفاتش مشغول بود تا بحضرت عبدالعظیم میرسید. ص 16، یکی از روزهای جمعه، با دزدی برخورد کرده که پول همراه و وسائل و عبا و عمامه ایشان را، سرقت و قصد کشتن ایشان را داشته است، لکن در فرصتی، از دست نامبرده فرار کرده و با وضعیت ناهنجاری به منزل مراجعت می نماید. ص 17، بعد از این حادثه، از طرف حاج شیخ فضل الله نوری و حاج میرزا حسن آشتیانی، برای ایشان عبا و عمامه و چند قواره فاستونی، آورده میشود و مستوفی الممالکت دستور تعقیب و مجازات آن دزد را صادر می نماید. (بعدها) وقتی (پدرم ملاعلی) در محضر آقایان حاج شیخ فضل الله نوری و میرزا حسن آشتیانی، با عنوان مقدس خطاب شده و کم کم با عنوان، ملاعلی مقدس، مشهور میشود

ص 19، دوره تحصیلاتم به مغنی و مطول رسید که با میرزا غلامعلی پسر ملا رضی معروف بجناب، اهل کهر کبود طالقان، هم مباحثه شدیم. ایشان با پدرم در روز عید غدیر، صیغه برادری خوانده بود و بین من و میرزا غلامعلی در همه چی مانند پسر عموی نسبی رفتار میشد. روزی گفت، چون بدایع نگار صبح ها درس هیئت دارد، اگر شما حاضر هستید برویم و من اظهار تمایل کرده از درس بدایع نگار خیلی استفاده کردم، چون در بین درس، مثلهائی از طرق مختلفه انسانی مذاکره میکرد که در ضمن آن جملات آزادی بمیان می آمد که برای من بسیار تازه بود و خوشم می آمد

ص 20، یک شب بمدرسه رفته بودم مصادف بود با شب جمعه، بین آقایان طلاب اهل سوهان و میرزا غلامعلی کهرکبودی، صحبت از رفتن باکبر آباد بمیان آمد و میخواستند برای مخارج آن پول تهیه نمایند که من وارد شدم، همه دسته جمعی اظهار نمودند فردا همه مهمان میرزا حسن آقا خواهیم بود و من هم استقبال کردم

آن شب دو تومان دادم و ضمنا متذکر شدم که من هم اگر آقایان اجازه دهند بیایم و چنانچه پول کم آمد خواهم داد، همه با کمال خوشی قبول کردند، تحویل دار و محاسب آقایان امام جمعه سوهانی و آقا جمال الدین نسائی، تهیه کننده غذا (آبگوشت) شیخ محمد سوهانی، ملا اسحق سوهانی، ملا غلامعلی سوهانی مباشرت چای، میرزا غلامعلی، شیخ احمد مصباح سوهانی بانظارت امام جمعه و آقا جمال الدین و حضور عده ای از جمله ملا حسین قاضی سوهانی


آقا شیخ ابوالقاسم - آقا شیخ علی - آقا شیخ موسی، فرزندان ملاعلی محمد طالقانی

*********************************

طالقانی های ساکن تهران

ص 21، (وضعیت طلاب آنروز) بیشتر کسانیکه برای تحصیل از مازندران، نور، طالقان بطهران می آمدند در مدارس آنروز که حالیه هم غالب آنها بحال خود باقی و برقرار میباشد، سکنی میگرفتند. مانند مدرسه سپهسالار قدیم و جدید، مدرسه خان مروی، مدرسه ملاآقا رضا، مدرس محمودیه، مدرسه شاهزاده خانم، مدرسه حاج شیخ هادی و غیره

کسانیکه از دهات برای تحصیل میآمدند و در یکی از آن مدارس منزل میکردند. البته بمناسبت مدرس ویا پیش نماز آن بود. مثلا در مدرسه شاهزاده خانم برای ملا علی محمد و پدرم، هر کس از طالقان میآمد، مخصوصا از زیدشت بپائین طالقان، همه در مدرسه حاجیه شاهزاده خانم توقف میکردند. (آنها) مقداری توشه راه داشتند و بقیه را در طهران مشغول معلمی، یعنی درس دادن در خانه اعیان و اشراف که ماهیانه مبلغی در حدود 3 تومان الی 10 تومان میگرفتند

کلیه طلاب آنروز که از طالقان میامدند در مدرسه شاهزاده خانم منزل میکردند، مخصوصا از سوهان و دهات نزدیکش که در حوزه درس ملاعلی محمد و پدرم حاضر میشدند و چنانچه اعیان و رجال آن محل، معلم میخواستند، بپدرم یا ملا علی محمد مراجعه میشد. غالبا ملاعلی محمد، خودش کسی را معین نمیکرد، بلکه حواله پدرم مینمود. باین جهت کلیه محصلین سوهانی، معلم سرخانه بودند و عایدات دیگرشان هم خوب بود. لذا در سال مبالغی برای خود پس انداز داشتند که یا در دهات خود ملک میخریدند یا اینکه باقوام خود کمک میکردند

در طهران آنروز دو طبقه گرداننده دستگاه مملکت بودند، یکی تفریشها و آشتیانیها و گرگانیها و دیگر طالقانی ها.دسته اول تمام ادارات آنروز از هر کاری عهده دار بودند. چون رجال آنروز که هنوز هم حاضرند از آن سه محل میامدند و مصادر امور مملکت بودند، هر کس از تفرش و گرگان و آشتیان میآمد و چون باسواد بودند، در خانه فلان مستوفی یا وزیر یا دبیر وارد میشود و خوب که آشنا میگردیدند او را بیکی از دفترها میسپردند، رفته رفته ترقی کرده و میشدند مستوفی الممالک و میرزا و امثال آنها.

وضعیت طالقانیها
ص 22، اما طالقانیها، عموم در بسط معارف و فرهنگ وارد بودند. شاید در طهران کمتر کسی باشد که نزد طالقانی ها تحصیل نکرده باشد. از قدیم همین طور بوده، و تا موقعی که وزارت معارف تشکیل شد، صدی نود معلمین، طالقانی بودند که هنوز (زمان تالیف کتاب، اوائل دهه 40 شمسی) هم هستند، یک علتش همان که ذکر شد و علت دیگرش، تلقین شده بودند که نوکری دیوان، بطور کلی حرام است لذا در اطراف آن فکر نمیکردند که وارد شوند

یکی از روزهای محرم با پسرعموها رفتیم مسجد حاج شیخ عبدالحسین (ترکها) که بهترین مجالس روضه خوانی آنروز بود. حاج شیخ لطف الله معروف (بدسته بنفشه) چون دارای صوت (بسیار زیبا) بود، وقتی که از بالای منبر شروع بخواندن نمود، یک مرتبه تمام این جمعیت از زن و مرد، طوری ساکت شدند که گوئی کسی آنجا نیست. چند شعر بیشتر نحوانده بود که صدای گریه بلند گردید. وقتی که حاج میرزا لطف الله از منبر پائین آمد، هنوز مردم در حال گریه بودند. من از این مجلس و وضعیت، خوشم آمد.

ص 23، با میرزا غلامعلی جریان روضه را تعریف کردم و او نیز مرا تشویق کرد که صدای شما از حاج میرزا لطف الله بهتر است. از آنروز وارد رشته روضه خوانی گردیده و در شب های جمعه در انجمن طلاب شرکت کردم و همسایگان نیز مرا دعوت میکردند

پدرم با روضه خوانی من کاملا مخالف بود. میگفت: این یکنوع گدائیست. شخص باید دارای هنر باشد و مایل بود من در رشته خودش (تعلیم و تدریس فقه و اصول) قدم بردارم. ولی دوستان پدرم مخصوصا نزدیکان، نظرشان این بود که چون حسن آقا دارای صوت خوبی است، باید مردم استفاده کنند و بهترین راه هم همین روضه خوانی است که همه بفیض خواهند رسید

بطوریکه قبلا متذکر شدم، در اواخر دوران ملاعلی محمد و کسالتش، آقا شیخ موسی از نجف آمد و متصدی حوزه درس پدر و نماز جماعت گردید. چون آقا شیخ موسی روحاً، آزاد منش بود و خود را مقید و برای اوقات نماز جماعت حاضر نمیکرد، لذا رفته رفته مسجد از رونق افتاد

در همین موقع، عبدالحسین میرزای فرمانفرما (تولیت مسجد و مدرسه شاهزاده خانم) از ایران بصورت تبعید، بعتبات رفته، در نجف با حاج شیخ محمد، پسر بزرگ ملا علی محمد که جنبه شخصیت او در نجف اشتهار داشت، ملاقات مینماید. فرمانفرما صلاح در این میداند که ایشان را بایران و طهران برای مسجد و مدرسه حرکت دهد و چون فرمانفرما در زمینه مسجد و عدم توجه مردم بنماز جماعت آقا شیخ موسی مذاکره میکند، حاج شیخ محمد، صلاح در این می بیند که برادر خود، آقا شیخ علی را که در زهد و تقوی، معروف بوده برای مسجد و مدرسه معرفی و بطهران حرکت نماید

چیزی نمیگذرد که بواسطه اخلاق و صفات زهد و تقوی آقا شیخ علی، وضعیت مسجد تقریبا بحال اولیه خود بر میگردد و مردم از هر محله و گذر رو بنماز جماعت در مسجد مینمایند، مخصوصا در موقع انقلاب ایران و مشروطیت، مسجد مقام اولی خود را و بلکه بیشتر بدست میآورد

ص 24، حاجیه خانم بی بی، همسر ملاعلی محمد، بعد از فوت همسرش، در تلاش برای ازدواج آقا شیخ علی بوده است. مشارالیها زنی بسیار فهمیده و مجلل و با اقتدار بوده است. وی اظهار میکرده است: «روزی خواهد رسید که زمین طهران یک وجبش یک لیره طلا قیمت پیدا خواهد کرد، از مخارج صرفه جوئی نمائید و خانه بخرید که هم اجاره او را که حلال است خواهید گرفت و هم این که روز بروز ترقی خواهد کرد» حاجیه خانم بی بی، در تلاش برای ازدواج ملاعلی با زنی از خانواده محترم بوده و خود ملاعلی، تمایل داشته از خانواده روحانی، باشد. لذا از طرف حاج شیخ فضل الله نوری، دختر آخوند آملی، برای ازدواج، به پدرم، پیشنهاد میشود

ص 25، در نتیجه مذاکرات پدرم با حاجیه بی بی و شیخ علی و از آن طرف هم ملاقات ملا آقارضا با آخوند آملی، مجلس عقد تشکیل و عروس را بمنزل شیخ علی در خانه متعلق به امام جماعت مسجد وارد مینمایند. بلافاصله بعد از آن، حاجیه بی بی خانم، آن منزل را ترک کرده و برای مسافرت به مکه با شیخ ابوالقاسم را می برد و سه پسر خود، احمد، مهدی و جواد را برای ادامه تحصیل نزد شیخ محمد در نجف، قرار می دهد. ولی مهدی حاضر به تحصیل نبوده و به همراه مادرش به ایران آمد

آقا شیخ موسی که حوزه درس داشت، ضمنا مجالسی هم با اشخاص آزادیخواه از قبیل، فروغی، حاج سیاح، سید نصرالله تقوی، شاهزاده یحیی میرزا و سید محمد رضا مساوات داشتند. یکبار از من خواست که آنروز، دادن چای و قلیان با من باشد، شروع آشنائی نویسنده با آزادیخواهان

در صفحات 25 تا 34، وضعیت خیابان های طهران قدیم، وسائط نقلیه آن زمان، واگن اسبی، ترن بخار قدیمی، خندق های تهران، دروازه های شهر، وضعیت میدان توپخانه و وضعیت تهران به نقل از مشاهدات مسیو ادوارد برون، نویسنده کتاب انقلاب ایران (مشروطیت) و سایر جزئیات راجع به آن زمان، تشریح و توضیح داده شده است

ص 34، وضعیت حکومیت استبدادی زمان ناصر الدین شاه، حکومت تهران با کامران میرزا نایب السلطنه وزیر چنگ بود. برای اداره شهر، از نظر حقوقی و سیاسی و انتظامی، ارزان نگه داشتن ارزاق، به خصوص نان و گوشت، بسیار کوشا بود. طهران در هر محله یک کدخدا و چند نفر بنام داروغه که هر گذر، بآنها سپرده میشد که باید شب و روز محافظت نمایند. گفتگوها، نزاع ها، سرقت ها، معاملات با کدخوا بوده است. چون عدلیه و پرونده سازی در بین نبوده است. تمام بازار یک داروغه بزرگ داشت که مرکز آن، در چهار سوق بزرگ بود. در ادامه وضعیت مالی و نظارت بر بازار در زمان ناصری، تشریح شده است

*********************************

ناصر الدین شاه قاجار



















آیت الله شیرازی بزرگ
صادر کننده حکم تحریم تنباکو




















میرزا حسن آشتیانی
از مراجع مهم تهران زمان قیام تنباکو




















سید حسین جمال الدین استرآبادی
مشهور به افغانی




















عبدالمجید عین الدوله
صدر اعظم ناصر الدین شاه و دوره مشروطه













قیام تحریم تنباکو

ص 38 به بعد، فصل سوم، اولین قیام ایرانیان در زمان ناصر الدین شاه، دادن امتیازات تنباکو به انگلیسها، در زمان ناصر الدین شاه، به مدت 50 سال هر گونه تولید و پخش و تهیه و صادرات و واردات تنباکو وتوتون به ماژر تالبوت انگلیسی واگذار میگردد. با شروع اعتراضات و شدت یافتن آن، بازاریان و مردم به سمت خانه علما رفتند. مرجعیت آن وقت طهران، با حجة الاسلام آقای حاج میرزا حسن آشتیانی بود. با عدم پذیرش لغو امتیاز از طرف صدر اعظم و ناصر الدین شاه، مراتب به مراجع نجف و سامراء اعلام و سرانجام از طرف آقای حاج میرزا حسن شیرازی بزرگ، حکم تحریم استعمال دخانیات صادر شد

بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان است عجل الله فرجه

گفته میشود عین حکم حرمت را برای ایشان (حاج میرزا حسن شیرازی) فرستاده بودند و معظم له هم امضاء کرده. توسط پدرم (ملاعلی مقدس به ایران) فرستادند. این همان نامه ایست که آیت الله شیرازی توسط ملا علی (پدرم) برای آشتیانی فرستاده بود که مستقیما باید بدست خود حاج میرزا حسن آشتیانی برسد و پدرم هم طبق دستور آیت الله شیرازی پس از ورود بطهران مستقما نامه را بدست آقای آشتیانی رساند، علت موقعیت پدرم و محبوبیت او همین عمل بوده است. پس از صدور حکم، استفاده از تنباکو، کاملا در تمامی طبقات اجتماعی (در سراسر شهرها و دهات کشور)، ممنوع شد

ص 41، کمپانی با مشاهده این جریان، شکایت به ناصر الدین شاه نمود. شاه، عبدالله خان والی را خدمت میرزای آشتیانی فرستاد که باید در ملاء عام قلیان بکشید ویا از ایران خارج شوید و میرزای آشتیانی، شق دوم را قبول کرد و حاضر برای حرکت گردید. پدرم می گفت (با اعلام خبر خروج ایشان) چنان هیجانی بر مردم روی داده بود که تمام از زن و مرد و پیر و جوان، فریاد میزدند وادینا وا اسلاما، مانند روز عاشورا گریه کنان، و حتی بعضی ها گل بسر خودشان زده بودند، و دور خانه میرزای آشتیانی طواف میکرند و مانع حرکت بودند. می گفتند اگر حرکت نمائید ما اهالی طهران شهر را خالی کرد و حرکت می نمائیم و دستجاتی هم میگفتند، مردم بریزید ارک و آنچه در او هست ویران کنید (مقصود عمارت های سلطنتی و محل زندگی ناصر الدین شاه)

با شروع قیام و گستردگی آن، که حتی داخل حرمسرا، زنان شاه حاضر به استفاده از تنباکو نشدند، ناصر الدین شاه، پیغام داده که امتیازات داخله را موقوف کرده و امتیاز خارجی برای کمپانی باشد. لکن آشتیانی می گوید که بر خلاف حکم نمیشود عمل کرد و باید بکلی لغو شود. سپس درگیری، در داخل ارک شاه روی می دهد و اشخاصی کشته میشوند و سرانجام ناصر الدین شاه با دستخط به امین السلطان، صراحتا لغو امتیاز خارجه را اعلام می نماید

ص 43، ثمره بزرگی که از این قیام بعد از سالها خمودگی گرفته شد، این بود که، تمام طبقات فهمیدند که میتوانند با سلطنت نسبت به تضییع حق خود، در افتاده و نتیجه غالب گردند، این اولین بیداری و قیام ملی بود بر ضد شاه و دولت که ملت فاتح گردید. ص 44، علت موفقیت قیام، اتحاد و اتفاق کامل در درجه اول بین تمام علما و طلاب (و مردم) بوده است و تمام مردم حتی زنها چه شهری چه دهاتی و ایلات و عشایر با کمال رشادت و استقامت پیروی از مرجع تقلید و حتی کفن بگردن انداخته از خانه های خود بیرون و حرکت میکرندد

تنها از علمای طهران کسیکه حاضر نشد، آقا سید عبدالله بهبهانی بود و اظهار نمود که اولا من مقلد نیستم و مجتهدم و ثانیا این صورت حکم که نسبت آنرا بجناب شیرازی میدهند حکم است یا فتوی؟ اگر حکم است، که باید بین مدعی و مدعی علیه و در مقام ترافع باشند و اگر فتوی است که باید کلیت داشته باشد و نسبت بمقلدین لازم الاجراء و عمل است نه نسبت بمجتهد ... با عناوین مذکور از همکاری خود داری کرد

خوانندگان عزیز، از همان روز، دست های مرموز سیاست، مخصوصا بریتانیا تصمیم گرفته از هر راهی که شده، مقام روحانیت را کوچک و در هر کجا مجتهدین مصنوعی از ملانماهای بیسواد، طماع، جاه طلب درست نمایند و برای پیشرفت مقاصد خود از راه دولت های دست نشانده، لوازمات ترویج آنها را فراهم نماید

ص 45 به بعد، توضیحاتی در باره نتایج قیام تنباکو، متن سخنان سفیر روس و اظهارات نامبرده راجع به وضعیت ایران و خطر روحانیت و نتایج حاصله از نهضت تحریم تنباکو. ص 48، انگلستان بعد از شکست از این میدان، بفکر افتاد که باید کار اساسی نسبت بسیاست ایران در نظر گرفت و آن دو راه داشت. از بین بردن قاجاریه و دیگر در دست گرفتن مراکز روحانیت، از طریق فرستاندن یک شخصی به نام شیخ عبدالله و دنباله آن موقوفات دختر هندی در حوزه علمیه نجف و سامراء، تقسیم نمایند

صفحات 46 به بعد، جزئیات شیوه حکومت در زمان ناصر الدین شاه و اقدامات زمان نامبرده و سفرهای شاه به عتبات و فرنگ. صفحه 57، تلاش میرزا سعید خان وزیر خارجه وقت ناصر الدین شاه (برای اصلاح امور)، توصیه به شاه برای تهیه کتاب قانونی که توسط علما نوشته و به دستور شاه در کل کشور به صورت یک نواخت اجرا شود. به این منظور، توسط شیخ علی فرزند محمد جعفر استرآبادی، تحصیلات نزد صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری، که دارای تالیفات و اختراعات دیگری نیز بوده است، کتاب جامعی از قانون اسلام در عبادات، سیاسات، عادات و معاملات و رفتار بهم دیگر، توسط شیخ علی استرآبادی تهیه میشود که گویا مورد توجه ناصر الدین شاه نیز قرار میگیرد. لکن با دسیسه امین السلطان و فوت میرزا سعید خان، اجرای مسائل کتاب قانون، عملیاتی نمی گردد. امین السلطان به شاه میگوید این کتاب منافی استقلال دولت و سلطنت است و وقتی کار بدست ملت افتاد، دیگر پادشاه نمیتواند در امور مملکت مداخله نماید

ص 58 به بعد، تشریح برخی مشکلات زمان ناصر الدین شاه و بی کفایتی شاهان قاجار. ص 64 به بعد، تشریح وضعیت عزاداری، رفتن ناصر الدین شاه به کربلا و مراسم تعزیه تکیه دولت. ص 68 به بعد، قضییه هرات و از دست رفتن افغانستان و تجاوز دشمنان به کشور. ص 70 به بعد، کشته شدن امیر کبیر که برای سعادت ملت ایران، قائل به سه اصل بود و آنرا برنامه خود قرار داد. اول بسط علم و دانش در جامعه، دوم تنظیم بودجه خرج و دخل که اساس پیشرفت کلیه امور خواهد بود. سوم تهیه قشون و قوای لشکری برای حفظ مملکت بطوریکه زیاد هم تحمیل به بودجه نشده باشد. اول برای نمونه تاسیس دار الفنون نموده، بعد مدرسه نظام، دوم تهیه آرتش که چندان مخارجی نداشته باشد. لذا ترتیب پنجه بندیرا که ابتکار خود او بوده در نظر گرفت. شبیه نظام سرباز گیری انتخابی در هر محل زیر نظر کدخدایان. ص 72، به بعد، شیوه های نامناسب در اداره حرم سرای ناصر الدین شاه و دسیسه چینی زنان حرمسرا و مسائل منجر به قتل امیر کبیر

ص 78، وقایع مربوط به حضور آقا سید جمال الدین اسد آبادی، معروف به افغانی و اقدامات بر علیه ایشان. ص 79، آماده شدن میرزا رضای کرمانی برای کشتن ناصر الدین شاه و سایر امور تا سلطنت مظفر الدین شاه. ص 92، (مسائل) کمیته انقلاب در دوران مظفر الدین شاه، بطوریکه در فصل سوم ذکر شد، بنابر تشویق دوستان مخصوصا اهالی محل، دنبال روضه خوانی و تعقیب درس را داشتم ولی پدرم راضی نبود، خودم هم دیدم روضه خوانها با واسطه برای صاحبان منازل که روضه میخوانند اقدام برای دعوت بروضه خواندن مینمایند، این بود که من طبعا مایل نبودن و تعقیب نکردم

ص 93، یک روز شیخ محمد علی الموتی گفت بیا برویم منزل سرتیپ عبدالرزاق خان مهندس، حوزه درس خوبی است. بعلاوه مذاکرات تاریخی مخصوصا در آزادی گفته میشود. موضوع جلسه، اولتیاتوم دولت روسیه به ایران برای اخراج مستر شوشتر، مامور در مالیات بود. هیجانی در کشور بود که باید بر علیه روسیه نسبت به تحریم کالای های این کشور، مقابله و اقدام نمود

ص 94، آقا شیخ علی و حوزه درس ایشان، آقا شیخ علی هر روز اول وقت دو درس میداد، یکی شرایع و دیگری شرح لمعه. من در درس شرایع حاضر میشدم. چون طلاب در تابستان میرفتند طالقان و یکی دو ماه در طالقان بودند. لذا مقرری ماهانه هر یک را آقای شیخ علی در یک پارچه سفید کوچک میگذشتت و محکم با نخ می بست و اسم شخص را روی آن مینوشت، وقتی که هر یک از طلاب از طالقان می آمدند می رفتند و بسته خود را برمیداشت

در ایام تحصن شیخ فضل الله نوری در حضرت عبدالعظیم، برای ضرورت تنظیم قانون اساسی مشروعه، یک روز در منزل آقا شیخ علی بودم که کاری با من داشتند، نزدیک یک ساعت بغروب بود آخوند آملی (پدر زن ایشان) وارد شدند و مذاکره شد که آقا شیخ علی، عده طلاب مدرسه را ببرند حضرت عبدالعظیم خدمت آیت الله نوری، معرفی نمایند. ولی آقا شیخ علی، پیشنهاد ایشان را رد نمودند و گفتند ابتدا در این کارها خود را وارد نکرده ام حتی درخواست آقای طباطبائی که فوق العاده بایشان ایمان دارم. گفت بگذارید من بوظائف دینی خود مشغول و امام جماعت و راهنمای بی آلایش مردم باشم. آخوند آملی درجواب با لحن تندتری اظهار نمودند که من مجتهدم و فتوی می دهم وامثال شما باید اطاعت نمائید

ص 95، در این جا موضوع دین و شریعت اسلام است که در مخاطره افتاده است و باید یاری کرد. آقا شیخ علی هم با حالت عصبانی جواب دادند، من تکلیف خود را بهترمیدانم و مقلد شما هم در این مورد نیستم. فقط حقی که نسبت به من دارید الساعه آنرا تحت اختیار و تحویل شما میدهم همین حالا با خودتان ببرید و او دختر شما و عیال من است ... که آخوند آملی با ناراحتی منزل را ترک می نماید. در همین اوان، یک روز صبح، سالار فیروز و قولر آقاسی برادر زاده امیر بهادر وارد شدند و سالار فیروز ضمن اظهار محبت امیر بهادر و تقدیم مبلغ پنج هزار تومان (دستمال بسته اسکناس را جلو آقا شیخ علی گذاردند) برای مخارج چند نفر از طلاب که چند روزی در حضرت عبدالعظیم خدمت حجت الاسلام آقای حاج شیخ فضل الله نوری توقف نمایند

آقا شیخ علی بقدری عصبانی شد که بدون تشریفات به سالار گفت، زود دستمال را بردارید که من نمی توانم این گونه چیز ها را ببینم. طلاب هم در اختیار من نیستند که برای آنها در این گونه موارد تکلیفی معین نمایم. تشریف ببرید و سلام مرا هم بامیر برسانید. علت این تقاضا ها این بود که در آن موقع آقایان طباطبائی و بهبهانی و سایر علما و قسمت مهمی از هر طبقه از طهران بحضرت عبدالعظیم رفته بودند (در تحصن) برای گرفتن مشروطه، در آن روزها آقای شیخ موسی (برادر شیخ علی) که یکی از آزادی خواهان بود با چند نفر از طلاب مدرسه شاهزاده خانم که یکی از آنها خود من بودم بحضرت عبدالعظیم رفتیم و من پنج شبانه روز در حضرت عبدالعظیم مانده بودم

ص 96، آقا شیخ علی دارای یک پسر بنام مهدی بود که پس از تحصیلات مقدماتی که تحت نظر من قرار داشت بمدرسه دارالفنون بکلاس طب وارد شد که در آن اوقات دوره اش چهار سال بود. دکتر مهدی قدسی معاون فنی آنستیتو پاستور، سالها است مشغول انجام وظیفه است و چندین مرتبه بنمایندگی دولت ایران در بهداشت بین المللی باروپا و امریکا مسافرت کرده اند

در کابینه دکتر مصدق بمعاونت وزارت بهداری دعوت شدند، بوزیر بهداری قول داد که دعوت شما را قبول میکنم با این شرط که مداخله در امور مالی و پرسنلی نداشته باشم و شما هم از من (چنین درخواست هائی) نخواهید. فقط امور بهداشتی را میخواهم نظارت و منظم کرده باشم. وزیر هم قبول و در معرفی به دکتر مصدق نخست وزیر، این شرط هم اظهار شد، چون دکتر مصدق سوابقی با خانواده ملا علی محمد و کسانش داشت، اظهار خورسندی و علاقه نمود

یک روز دکتر ملکی وزیر بهداری که از مردان پاک دامن و آزادیخواه بودند باطاق خود در وزارت خانه وارد میشود، پاکت روی میز را باز می بیند، استعفا نامه دکتر مهدی قدسی است. در مقام تحقیق معلوم میشود دستور نقل و انتقال (چند) دکتر، توسط دکتر مصدق به او شده و قدسی هم بوزارت خانه آمده، استعفای خود را نوشته و بضمیمه یادداشت دکتر مصدق، روی میز وزارت گذاشته و با اصرار زیاد نیز، حاضر به مراجعت و ملاقات نمی گردد

*********************************

تحصن و نهضت مشروطه خواهی مردم تهران

میرزا رضای کرمانی، قاتل ناصر الدین شاه



















مظفرالدین شاه قاجار













سید محمد طباطبائی







سید عبدالله بهبهانی






نهضت عدالت خانه و مشروطیت

ص 98 به بعد، حوادث مهم قبل از شروع قیام مشروطیت، نظرات علماء و اقدامات شروع قیام بر علیه عین الدوله تا صدور دستور تشکیل عدالت خانه و رفع تحصن اولیه علما و بازگشت به طهران و تشریح وقایع و نامه های مهم مربوط به موافقت با تاسیس عدالت خانه و مخالفت عین الدوله و قیام دوم بر علیه صدر اعظم برای اجرای دستخط ایجاد عدالت خانه

ص 113، متن دستخط ایجاد عدالتخانه، «جناب اشرف اتابک اعظم! چنانکه مکرر این نیت خودمانرا اظهار نموده ایم که ترتیب و تاسیس عدالت خانه دولتی و اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجب تر است، و این است بالسراحه مقرر میداریم برای اجرای این نیت مقدس قانون معدلت اسلامیه که عبارت از تعیین حدود و اجرای احکام شریعت مطهره است باید در تمام ممالک محروسه ایران دایر شود و بروجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت مطلقا فرقی گذاشته نشود و در اجراء عدل و سیاسات بطوریکه در نظامنامه این قانون اشاره خواهیم کرد ملاحظه اشخاص و طرفداریهای بیمورد قطعا و جدا ممنوع باشد، البته بهمین ترتیب کتابچه نوشته مطابق قوانین شرع مطاع فصول آنرا مرتب و بعرض برسانید . ناصر الدین شاه

ص 114، تلاش عین الدوله برای عدم اجرای تاسیس عدالت خانه، پیگیری اجرای فرمان از طرف سید محمد بهبهانی، مخالفت عین الدوله که تاسیس عدالت خانه به صورت مشروطه (منجر به کاهش اختیارات مطلقه شاه) مطرح شده است، تلاش برای جدائی بین آقایان بهبهانی با طباطبائی از طریق تنظیم لایحه و حکم به گرفتاری برخی واعظین و آقایان و تنظیم نظامنامه عدلیه. شرح لایحه و نامه ناصر الملک به آقای طباطبائی، در مدح درخواست آقایان برای (ایجاد) عدالت خانه و ذم نتایج حاصله از درخواست های عملی آنها (کاهش اختیارات شاه و حاکم کشور)، شرح وقایع روزانه اقدامات مامورین حکومتی بر علیه مردم و علماء

ص 127، به بعد، روز شمار، شروع مسائل مهاجرت دوم علماء به قم و وقایع درگیریها و تحصن در حضرت عبدالعظیم و عده ای در سفارت انگلیس، چگونگی استعفای عین الدوله و تمام شدن مهاجرت (دور اول) و تشکیل مجلس شورای ملی با فرمان مشروطیت مظفرالدین شاه 14 جمادی الاخر 1324 هجری قمری

ص 133، متن دستخط مظفر الدین شاه، «جناب اشرف صدر الاعظم، از آنجائیکه حضرت باری تعالی جل شانه، سررشته ترقی و سعادت مملکت محروسه ایران را بکف با کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را، حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، در این موقع که رای همایون ملوکانه ما بدان تعلق گرفته که برای رفاهیت و آسایش قاطبه اهالی ایران و تایید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه بمرور در دوایر دولتی و مملکت بموقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزاده گان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف و منتخبین طبقات مرقومه در دارالخلافه طهران تشکیل و تنظیم شود ... در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشانرا در خیر ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمه قاطبه اهالی مملکت بتوسط شخط اول دولت بعرض برسانند

ص 135، جزئیات تشکیل مجلس اول در بهارستان که بعلت آماده نبودن در مدرسه نظامیه تشکیل شد. شروع اختلافات بین آقایان سید عبدالله بهبهانی و شیخ فضل الله نوری و اطرافیان. ص 138، تشکیل اولین جلسه عمومی برای مقدمات تشکیل مجلس اول و نطق مظفرالدین شاه در آن و چگونگی انتخاب اولین نمایندگان ملت از میان شاهزادگان و اصناف مختلف. ص 140 به بعد، اتفاقات مهم دوران مظفر الدین شاه، اقدامات عمرانی، انتشار جراید، ایجاد انجمن ها از جمله انجمن دروازه قزوین که نویسنده، عضو آن بوده است

ص 143، پدرم (ملاعلی) با دو کار من (حسن اعظام قدسی)، یکی ورود باجتماعات از مسجد جمعه تا حضرت عبدالعظیم و دیگر بشغل روضه خوانی، مخالف بود. ولی من در قسمت اول چون با آقا شیخ موسی و سید محمد رضا مساوات، بیشتر معاشرت داشتم و شخصا هم افکارم بشورش و انقلاب بیشتر دور میزد، لذا در قسمت اول اطاعت نکرده و تا آخرین مرحله آنروز که انتخابات شروع و مجلس شورای ملی با وکلای صنفی تشکیل گردید شرکت نموده ولی در قسمت روضه خوانی، نظر ایشان را قبول و اطاعت کردم. با اینکه پدرم نسبت به آقای حاج شیخ فضل الله کاملا معتقد بود ولی در قسمت قیام حاج شیخ فضل الله و رفتن ایشان بحضرت عبدالعظیم موافق نبود و شرکت نکرد

ص 144، (پدرم) در خصوص عضویت من در انجمن برادران دروازه قزوین، بریاست میرزا سلیمان خان (میکده) و عضویت شاهزاده یحیی میرزا و سلیمان میرزا که هر سه نفر با پدرم مربوط بودند، (موافق نبود، ولی) ایشان زیاد جلوگیری از فعالیت من نمیکرد. یک روز پدرم مرا بعنوان مدرس خصوصی آقا بالاخان سردار افخم برای درس به بانوان اندرونی نامبرده معرفی کرد. بعدها، سردار افخم مقرر می دارد که پسرانش (حسن خان اعظام السلطان، محمد خان و غیره) نزد پدرم نیز، دروس عربی و دینی بخوانند و جهت سهولت دستور میدهد که در محل درب جبهه خیابان مجلس سنا مقابل باشگاه افسران، برای پدرم منزل موقت تهیه نمایند

هم چنین عبدالکریم مشاق نامی، مسئول تعلیم خط به فرزندان نامبرد بود که با ملاحظه دست خط من، اظهار کم لطفی نمود. لذا با طی مراحل زیادی، فنون خوشنویی را به صورت کامل تعلیم دیدم و سپس نزد آنها رفتم. ص 145 و 146. سردار افخم بعد از دیدن خط جدید من، تعلیم مشق فرزندان را به من واگذار کرد و عبدالکریم را مرخص نمود

البته پدرم برای سهولت حضور در منزل سردار افخم، صلاح دید که خواهر خود را از طالقان بخواهد و لذا خواهرش بنام زیبا با پسر کوچکش میر معصوم (از روستای سوهان) وارد طهران شدند. پدرم، خواهر و پسرش را برد اندرون و در مواقع نماز جماعت میرمعصوم، بعدها میر صالحی، اذان گوی نماز جماعت گردید و روزها بهمراه فرزندان سردار اخفم به مدرسه آلیانس فرانس می رفت و چون تیز هوش بود، پیشرفت زیادی کرد

ص 150 به بعد، پایان انتخاب صنفی دوره اول مجلس و تشکیل مجلس در تاریخ یک شنبه 18 شعبان 1324 هجری قمری و خطابه مظفرالدین شاه. «بسم الله الرحمن الرحیم، منت خدای را که آنچه سالها در نظر داشتیم امروز بعون الله تعالی از قوه بفعل آمد ... زهی روز مبارک و میمون که روز افتتاح مجلس شورای ملی است، مجلسی که رشته های امور دولتی و مملکتی را بهم مربوط و متصل میدارد ... مجلسی که نگهبان عدل و داد شخص همایون ما است ... امروز روزی است که یقین داریم روسای محترم ملت و وزراء دولت خواه و امناء واعیان و تجار و اصناف و عموم رعایای صدیق مملکت در اجرای قوانین شرع انور و ترتیب و تنظیم دوایر دولتی و اجرای اصلاحات لازمه و تهیه اسباب و لوازم امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی وطن ما بکوشند و هیچ منظوری نداشته باشند جز مصالح دولت و ملت و منافع اهالی و مملکت ... باز لازم است خاطر شما ها را (نمایندگان مجلس اول) به این نکته معطوف داریم که تا امروز نتیجه اعمال هر کدام از شما فقط عاید بخودتان بود و بس، ولی از امروز شامل هزاران نفوس است که شماها را انتخاب کرده اند و منتظرند که شما باخلوص نیت و پاکی عقیدت بدولت و ملت خود خدمت نمائید و از اموریکه باعث فساد است احتراز نمائید

ص 151، خانواده هدایت، از خانواده های موثر در انقلاب مشروطه، افتتاح مجلس شورای ملی اول و تهیه قانون اساسی بودند، سرسلسله آنان رضا قلیخان متخلص بهدایت، مولف تاریخ روضة الصفا و غیره، که شبها، مجالس مهمی در منزل ایشان، توسط صنیع الدوله تشکیل میگردید و نویسنده نیز در آنها حاضر و بهره ها برده است. متن کامل قرارداد تقسیم ایران (1907 میلادی) و تعیین حوزه های نفوذ روس و انگلیس و مطالب راجع به آن. شیوه های مرموز دولت انگلیس در ارتباط با ایران، عثمانی، روسیه و منطقه. مرگ مظفر الدین شاه در سال 1324 هجری قمری و شروع حکومت محمد علی شاه


تحصن (مشروطه خواهی) تهرانی ها در باغ سفارت انگلیس

*********************************

شیخ فضل الله نوری









محمد علی شاه









شیخ مجتهد زنجانی









اعدام شیخ فضل الله نوری








اختلافات و مشکلات مشروطه

ص 155، شروع اختلافات بعد از دوره اول مجلس شورای ملی، نظر عده ای برای تنظیم قانون اساسی بر اساس اصول مشروطیت و عده دیگر که باید به جای مشروطه، از اصول مشروعه و قانون اساسی طبق آئین شریعت مقدس اسلام نوشته شود. آغاز اختلاف بین مشروطه و مشروعه شروع می گردد. البته برخی مسائل جریان دلتنگی حاج شیخ فضل الله نوری با آقای بهبهانی (بیرون کردن پسر شیخ فضل الله در اولین جلسه به دستور آقای بهبهانی و سایر مسائل) و سوء استفاده میرزا علی اصغر خان، نخست وزیر تعیین شده محمد علی شاه و دامن زدن به اختلافات و وادار نمودن برخی وکلا به استعفاء، موجب تشدید اختلافات گردید. یکی از آنها سعد الدوله بود که با سوابق طرفداری از آقایان طباطبائی و بهبهانی، موجب گردید از طرف طبقه اعیان و ملاکین بعنوان وکیل مجلس انتخاب شود و لکن به دلیل روحیه جاه طلبی و اختلاف با سایر وکلای مجلس، استعفاء نمود و (و بدنبال وی) تعداد دیگری استعفاء دادند

ص 159، تحصن روحانیون و طلاب زیر نظر شیخ فضل الله در میدان توپخانه، در اعتراض به ضرورت مشروعه بودن، شروع میشود و برخی عناصر دربار محمد علی شاه، آتش بیار معرکه میشوند. با اعتراض مجلسی ها، گویا به دستور محمد علی شاه، اعتراض جمع میشود. ص 160، بعدا از مدتی شیخ فضل الله به حضرت عبدالعظیم حرکت می نماید و جمعی به دنبال ایشان، تحصن می نمایند. تا اینکه بین مجلس و نامبرده مذاکره و تلاش برای تامین نظرات ایشان می گردد. از جمله تذکر به رسمیت مذهب جعفری در ایران و حضور پنج نفر از علمای طراز اول در هر دوره مجلس که هیچ قانونی مغایر شرع، تصویب نشود. هم چنین در عدلیه نیز باید طبق احکام شرع، رسیدگی و حکم شود. اینها بعنوان متمم قانون اساسی، تصویب شد و النهایه شیخ فضل الله به تهران مراجعت نمود

ص 161 به بعد، دربار محمد علی شاه، بعد از ناامیدی از جریان تحصن شیخ فضل الله، به مسئله میرزا علی اصغرخان اتابک روی آورد. وی انجمن خدمت و کار را ایجاد کرد و در تلاش برای ایجاد مرکزی در مقابل مجلس برآمد. نامبرده در مخالفت با مشروطه به پشتوانی محمد علی شاه اقداماتی نمود و سرانجام در مورخ در 21 رجب 1325 هجری، (بدست هواداران مشروطه) ترور و کشته شد

ص 167 به بعد، پایان تصویب قانون اساسی و متمم آن و برخی اقدامات مجلس، ماجرای رسیدگی به تحصن قوچانی ها علیه آسف الدوله و سالار مفخم و محکومیت مامورین به حبس و جبران خسارات وارده و جزئیات دوران درگیری بین مشروطه خواهان با محمد علی شاه و مسائل آن زمان. ص 185 به بعد، تلاش های محمد علی شاه برای ضربه زدن به مشروطیت و نقشه مشروطه خواهان برای کشتن محمد علی شاه. ص 191 به بعد، مقدمات تدارک محمد علی شاه برای مقابله با مشروطه خواهان و بتوپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی، نقش انگلیس در حمایت پنهانی از محمد علی شاه

ص 201 به بعد، حادثه به توپ بستن مجلس، شهادت جمعی از نمایندگان و بازداشت سایر مشروطه خواهان و فرار تعدادی از رجال به خارج از طهران و تشریح اوضاع منطقه باغ شاه در غرب طهران و چگونگی توسعه این منطقه توسط محمد علی شاه. حضور هواداران مشروطه (از جمله نویسنده) برای نگهبانی از مجلس، قبل از بتوپ بستن مجلس

ص 204، شب 28 جمادی الاول 1326 آقای معاون السلطنه سفارش کرد که حال پدرتان بد است و من به منزل رفتم. صبح روز بعد، پدر و مادر مانع حضور من در مجلس شدند. آنها گفتند که معاون السلطنه به آنها گفته است که فردا مجلس را بتوپ می بندند و مراقب حسن باشید. پدرم حالش بد میشود و معاون السلطنه، قول داده که می رود و حسن آقا را می آورد. ص 202 به بعد، جزئیات برخی جنایات محمد علی شاه بعد از تعطیلی مجلس و کشتار آزادی خواهان و مشروطه خواهان، ماجرای ملک المتکلمین. ص 208 به بعد، شیوه محاکمه دستگیر شدگان در باغشاه از زبان صدر الاشرف، وزیر عدلیه وقت

ص 209 حرکت بطالقان، بعد از دو ماه از جریان به توپ بستن مجلس و تعطیلی مجلس، من با چند نفر از طلاب مدرسه شاهزاده خانم، که اهل طالقان بودند، منجمله آقا سید علی اکبر امام جمعه، ملا اسحق، ملاغلامعلی سوهانی و سید بزرگ وسید عبدالله آرموت تکیه ای که برای حفاظت از من بودند، برای طالقان حرکت کردیم. منظور پدرم این بود که من در طهران نباشم، این اولین سفر من بطالقان است که نمیدانم بکجا می روم و عاقبت چه خواهد شد

پس از ورود به سوهان و دیدن خویشان که با یک دنیا محبت و مهربانی از من پذیرائی میکردند، مخصوصا خواهر پدرم بنام زیبا، بی نهایت مراقب من بود. از دهات اطراف بدیدن من میامدند و این سبب شد که من ناگزیر با چند نفر از سوهانیها، پس از یک ماه توقف در طالقان، به طرف تنکابن حرکت نماییم البته بدون برنامه

چون از طرف حکومت طالقان، میرزا حسن خان، همسایه ما در کوچه وزیر دفتر طهران، به دلیل آشنائی با فامیل ما، محرمانه خبر داد که هر چه زودتر از سوهان حرکت نمائید. چون از طهران برای دستگیری شما یک نفر حامل حکم است آمده و من او را به بهانه پذیرائی، معطل نگاه داشتم. بمجرد رسیدن خبر، پیاده به سمت تنکابن حرکت کردیم. تمام خط سیر، کوه چه کوههائیکه واقع وحشتناک، ولی در عین حال با صفا، رسیدیم به دهی که (روستای آوه) گفتند این اول الموت است و آخر طالقان

به دلیل زخمی شدن پاهایم، با قاطر به سمت سلنبار، ثلج انبار، به معنی محل پر از برف، حرکت و سرازیر به سمت گدوک دهی بنام مران و بطرف خرم آباد شهسوار، روانه شدیم. از کنار رودخانه روانه بودیم در اواسط رودخانه و راه به قهوه خانه درازلات، رسیدیم که صاحب آن ملاسیف الله، اهل سوهان طالقان بود. از ما پذیرائی چند روزه کرد و هیچ پولی نگرفت. تا اینکه به خرم آباد، مرکز حکمرانی امیر اسعد پسر محمد ولیخان سپهدار رسیدیم

ص 210 به بعد، مشکلات برنج کاری در آن زمان ها. ص 213، حضور در شهسوار که اکثر تجار برنج و کسبه اهل طالقان به خصوص (روستاهای) میر و سواهان بوده اند. ص 214 به بعد، ماجراهای حضور نویسنده در شمال برای رفتن به رشت. ص 220، حضور در رودسر برای پیدا کردن گنج. اکثر علمای محل طالقانی بودند. از جمله ملای مکتب خانه رودسر

ص 221، قصد ماندن در رودسر و ساخت مدرسه و درس دادن در آن. مکتب دار قبلی، اهل آرتون و خویشان دکتر میرزا صدرای آرتونی، طبیب امیر اسعد در تنکابن به نام غواص و دارای طبع شعر بود. گفته شد شما هم بمانید طبق برنامه، درس خود را ادامه بدهید. آشنائی غواص با فامیل ما که گفته اند من پسر ملاعلی مقدس هستم و لکن بهائی هستند چون سرنتراشیدن و چائی نخوردن و غلیان نکشیدن، عادت بهائی ها است که این ها را حرام می دانند

ص 222، رفتن به شهر رشت و چون شیخ علی سوهانی که از خویشاوندان بود طالقان را ترک و سالها در رشت بود و به اتفاق میرزا علی آقا، مشترکا مدرسه افتتاحیه را دایر کرده بود به منزل ایشان وارد شدیم، خیلی اظهار خورسندی نمود. گفتیم آیا میتوان توقف نمایم؟ شیخ علی و میرزا علی هر دو اظهار کردند بمانید و مدرسه معلم خط ندارد، گفتم با کمال میل حاضرم و این خدمت را قبول خواهم نمود

صبح روز بعد برای ملاقات با اعظام السلطان، نایب الایاله رشت رفتم، استقبال کرد و گفت چون عدلیه در محل نیست، شما چون لباس روحانی دارید، خیلی مناسب است که در این محکمه، عضو تحقیق، خاصه در شرعیات وارد باشید. حضور (نویسنده) در محکمه عدلیه رشت، زیر نظر معین همایون، که شخص بیطرف و دانا و در طرز رفتار بسیار عاقلانه عمل می نمود

ص 223، تعلطم خط در مدرسه سبزه میدان رشت و توسعه کار آن در کنار حضور در محکمه. حضور برخی از آزادیخواهان بعنوان معلمین و توسعه بنای مدرسه بنام مدرسه شمس، که بعدها تشکیلات اولیه میرزا کوچک خان با حضور محصلین همین مدرسه بوده است. ص 231 به بعد، ماجراهای سردار افخم (حاکم دولت) تا کشته شدن وی در جریان حضور انقلابیون در رشت. ص 233 به بعد، حمله به منزل سردار افخم و کشته شدن اطرافیان و وضعیت خطرناک نویسنده که در حال آتش گرفتن خود را به زیرزمین پرتاب کرده و توسط محمود خان از سران مجاهدین حمله کننده به منزل سردار افخم بوده، نجات می یابد

ص 238 به بعد، حرکت و پیشروی مجاهدین به سمت تهران، حضور پدر و مادر و همسر و فرزندان نویسنده در طالقان و رفتن نویسنده به روستای سوهان برای دیدن آنها. حضور تعدادی از مجاهدین با ریاست آنه حسن بیک در زیدشت، که تقاضای کمک داشت (ولی) با توجه به (مشاهده) کارت و مدارک نویسنده مبنی بر عضویت در حزب دمکرات، از اخذ مالیات خود داری نموده و مسئله حل شد

ص 338 به بعد، جزئیات ومسائل حرکت دسته های مجاهدین و اقدامات آنها از رشت به سمت قزوین، کرج و تهران. ص 241 به بعد، وقایع تصرف تهران توسط مجاهین و استعفای محمد علی شاه و شروع سلطنت احمد شاه و نایب السلطنه عضد الملک. ص 245 به بعد، دستگیری و محاکمه طرفداران محمد علی شاه – محاکمه شیخ فضل الله نوری توسط شیخ ابراهیم زنجانی مجتهد، هم دوره تحصیل دوران نجف (وی)، متن کامل ادعا نامه بر علیه شیخ و مدافعات و جزئیات محاکمه و اعدام شیخ فضل الله نوری توسط مشروطه خواهان

ص 254، به نقل از خاطره پدرم (نویسنده)، در زمان نزدیک بودن فتح تهران توسط انقلابیون، از سفارت روس به منزل شیخ فضل الله نوری مراجعه و اعلام میدارند که به داخل سفارت روس پناهنده شوید.شیخ می گوید نباید مسلمان پناهده کفر شود آنهم مثل من. آن شخص میگوید اگر نمی آئید پس اجازه دهید که پرچم سفارت روس، روی خانه شما زده شود تا در امان باشید. شیخ مخالفت نموده که اسلام زیر نظر بیرق کفر نمی رود. هم چنین سفیر روس، کالسکه روانه منزل شیخ می نماید که ایشان خود داری کرده و حاضر نمی گردد

ص 254 به بعد، اقدامات روسها که بعد از فرار محمد علی (شاه) میرزا به خارج، مجددا او را به ایران بر می گردانند و اقدامات شاه مخلوع، در تبریز. ص 256، با ورود محمد علی میرزا به ایران و حمایت شعاع السلطنه و سالار الدوله، تصویب قانونی در مجلس که هر کس محمد علی میرزا (شاه قبلی) را دستگیر واعدام نماید یکصد هزار تومان و اگر شعاع السلطنه یا سالار الدوله را بکشند نفری 25 هزار تومان پاداش داده خواهد شد. که سبب ترس (آنها میگردد) و بعد از شکست طرافدارانش در جنگ، محمد علی میرزا، برای همیشه از کشور خارج شد


تعدادی از آزادیخواهان دستگیر شده در باغ شاه زمان محمدعلی شاه
*********************************

شیخ علی سوهانی
مدیر مدرسه شمس شهرستان رشت

خواستگاه اصلی سران نهضت جنگل


















میرزا کوچک خان و دکتر حشمت طالقانی
از سران نهضت جنگل



















حوادث تا جنگ جهانی اول

ص 257، اوضاع بعد از فتح تهران، به صورت عادی گردید و البته کندن خندق در اطراف تهران که من نیز بودم. سپس خانواده ام از طالقان به طهران مراجعت نمودند. بعلاوه تدریس در مدرسه سن لوئی به همراه شیخ صادق و برادرش که اهل طالقان و معلم بودند

ص 258 به بعد، نظر نمایندگان برجسته که مجلس باید دارای فراکسیون باشد از تندرو و معتدل که بدون تشکیل حزب نمی شود. لذا تشکیل حزب دموکرات (که نویسنده از اعضاء فعال آن بوده است) و اعتدال رسمیت یافت. تندروها یا انقلابیون بنام حزب دموکرات و سرمایه دارن و اشراف و مخالفین تندروها بنام حزب اعتدالی تشکیل شدند. برخی روحانیون نیز طرفدار آن بودند. بعدها که به اصطلاح بیدار شدم، معلوم گردید اساسا سررشته هر دو حزب در دست سفارت انگلیس و در دو عمارت، نشو و نما میکرده است. حضور نویسنده در حزب دمکرات و فعالیت موثر در آن

ص 262، تاسیس مدرسه فرهنگ توسط حزب دمکرات و تدریس خط نویسنده در آن. ص 263 به بعد، وضعیت تاسیس مدارس ابتدائی دولتی، وضعیت تعداد مدارس خارجی که 14 برابر مدارس ایرانی بوده، مشکلات مالی مدارس جدید. تحولات مربوط به اعزام محصلین به خارج از زمان محمد شاه تا تاسیس دانشگاه در تهران

ص 268 به بعد، دوره سوم مجلس شورای ملی و تصویب اعتبارنامه نمایندگان. حزب دموکرات اقلیت بود و لکن نقش موثری در فراکسیون ها داشت. حضور نویسنده در مدرسه قزاقخانه، بعنوان معلم خط. شیخ اسدالله طالقانی نیز معلم شرعیات و فارسی در کلاس های ابتدائی بوده است

ص 272 به بعد، ماموریت سری نویسنده و ملاقات با میرزا کوچک خان و فعالیت در تشکیلات دمکرات ها در شاهرود و سمنان. ص 281 به بعد، مسائل جنگ جهانی اول (اتحاد آلمان و عثمانی)، 1294 هجری شمسی، اعلام بی طرفی در جنگ توسط کابینه مستوفی الممالک و اصرار روسیه تزاری برای عبور نیروهایش از خاک ایران برای جنگ با عثمانی و اشغال قسمت های شمال غربی و غرب ایران توسط روسیه و تهدید روسیه برای اشغال پایتخت و حرکت به سمت تهران و مذاکرات مقامات در مجلس و دولت. دو دسته شدن جامعه ایرانی، اکثریت آزادیخواهان متمایل به آلمان و طیف مخالف متمایل به روس و انگلیس. وقایع جلسه مجلس و رد اولتیماتم دولت روس

ص 289 به بعد، اقدامات تبلیغی نویسنده و دیگران برای جلب نیرو برای همکاری با کمیته ملی دفاع مجلس و مخالفت با روس و انگلیس. مهاجرت به قم تا تشکیل جلسات در ساختمان کلاه فرنگی و تفرقه بین نمایندگان وبرگشت تعدادی از وکلای مهاجر به تهران. ص 295، جنگ روسها با مهاجرین باقی مانده در رباط کریم تهران و شکست مهاجرین

ص 296 به بعد، حضور نویسنده در کمیته و ماموریت برای حضور در ملایر در همراهی با آمیرزا طاهر تنکابنی و حضور کنت کانیز آلمانی در میان مجاهدین، خاطرات مفصل و روز شمار نویسنده از مسائل و وقایع این دوران. جمع آوری کمک و اعانه برای همدان و کرمانشاه

ص 297، تغییر لباس نویسنده در ملایر از لباس روحانیت به لباس معمولی. ص 298، حضور مجاهدین از علماء و غیره در همدان و همراهی مردم از جمله میرزا علی اصغر خان طالقانی رئیس مالیه همدان. ص 299، جنگ با روسها و شکست مجاهدین. ص 300 به بعد، حضور در کرمانشاه (تشکیل دولت موقت مجاهدین) و درگیری های بین قوای روس و دمکرات های ایران و جزئیات شکست نیروهای ملی

ص 310 به بعد، تلاش ها برای درگیر نشدن ایران در جنگ با روس و انگلیس و حرکت وکلای مهاجر به قم، کاشان، اصفهان، کرمانشاه، قصرشیرین با توجه به نوشته های روزانه نواب رضوی، نماینده شهرستان یزد در مجلس آن زمان. ص 332، جمع شدن تعدادی از نمایندگان و مهاجران در کرمانشاه و تشکیل کمیته دفاع ملی با حضور آقایان مساوات عیسی میرزا و میرزا حسن طالقانی مامور ملایر و کرمانشاه و ...میرزا غفار خان طالقانی رئیس نظیمه قم

ص 339 به بعد، شرح خیانت ها و خباثت های داخل در مهاجرین و خون دل خوردن اشخاص وطن پرست. ص 346، مشکلات ناشی از شکست مهاجران، اظهارات میرزا حسن طالقانی (نویسنده)، فداکاری کامل در راه وطن (توکیل به همسر که در صورت عدم برگشت، وکیل در توکیل به طلاق و رها نموده خود نماید). ص 356 به بعد، حضور مدرس و سایر بزرگان مهاجرین در قصر شیرین و تشریح علل شکست مهاجرین. ص 361 به بعد، تشریح وضعیت شکست بخشی از قوای انگلیسی از عثمانی ها و حرکت اسرای هندی و انگلیسی به سمت بغداد

ص 362، حضور حاج شیخ محمد طالقانی ازعلمای نجف و آزادیخواه برای گرفتن تجویز مشروطه زمان مرجعیت آیت الله حاج میرز حسین حاج میرزا خلیل طهرانی مرجع عامه تقلید و سپس حضور در نبردهای جنگی بر علیه نیروهای انگلیسی در عراق. ص 365 به بعد، وضعیت اسفناک مهاجران حاضر در بغداد، محله کاظمین. پایان اظهارات دقیق و روزانه نواب التولیه، وکیل یزد

ص 369 به بعد، مشاهدات خود نویسنده، حرکت از قصر شیرین به داخل خاک عراق، برای رفتن، اسب و تفنگ خود را فروخته و عازم عراق شدیم. وضعیت کاظمین و ارزش بالای پول ایرانی در آن زمان بغداد. ملاقات با شیخ محمد (طالقانی)، پسر عموی نویسنده، که مورد احترام مردم کاظمین بود. اقدامات خیر خواهانه شیخ محمد برای رفع مشکلات مهاجرین در قصر شیرین و امکان استمداد از آیات مراجع حاضر در بغداد و مکاتبات برای رفتن به عتبات، نوشتن نامه به محمد علی عوف حاکم کربلا، برای حاج سید عبدالحسین کلید دار کربلا و برای عطیه حاکم نجف

ص 374، ملاقات با شیخ احمد (طالقانی) پسر عموی نویسنده برای امکان ملاقات با مراجع وقت، استفاده از لباس روحانیت توسط نویسنده در ملاقات با روحانیون نجف. ملاقات با آیت الله یزدی (مرجع بسیار مشهور آن زمان) و درخواست نامه برای والی پشتکوه و کمک به علماء و مهاجرین. اظهارات آیت الله یزدی در رد نزاع های مخالفین جدا شدن از دولت مرکزی و ضرورت پرداختن به آبادی مملکت و تقبیح عمل مشروطه خواهان در کشتن شیخ فضل الله نوری. تلاش نویسینده و نامه آیت الله یزدی برای کمک به مسلمانان در راه مانده

ص 377، حضور نویسنده در کربلا و با توجه به معرفی به کلید دار حرم، زیارت استثنائی نامبرده در وارد شدن به داخل حرم و روضه مقدسه، و امکان لمس قبر شش گوشه امام حسین ع. ملاقات با شیخ محمد علی عوف، اظهارات و دلایل نامبرده برای مخالفت با عثمانی و همراهی با انگلیسی ها. اظهارات شیخ مبنی بر ظلم فراوان حکومت عثمانی به عرب های عراق

ص 379، سفر به سامره و ملاقات با شیخ جواد (طالقانی)، پسرعموی نویسنده که در حوزه درسی حضرت آیت الله شیرازی بوده است. ملاقات با حضرت آیت الله شیرازی و گرفتن نامه برای کمک به مهاجرین. ص 380، وضعیت کربلا و عراق آن روز، حکومت شخصی به اسم عطیه که مخالف عثمانی و زیر نظر محمد علی عوف بودند. معرفی برخی علمای نجف از جمله حاج شیخ محمد طالقانی مجتهد وغیره، که در آن زمان، بر علیه انگلیسی ها مقاومت مسلحانه کرده و به کمک عثمانی ها آمده بودند. جزئیات مربوط به شهر بغداد

ص 383، حرکت قوای عثمانی به ایران، عقب نشینی روسها و تشکیل دولت موقت در کرمانشاه. ص 386 به بعد، تشکیل مریض خانه با آرم شیر و خورشید با حضور عده ای از جمله نویسنده. اصرار عثمانی ها بر استفاده از آرم هلال احمر (پرچم عثمانی) به جای شیرو خورشید (آرم ایران) و درگیری میان آنها و از بین بردن علامت های شیر و خورشید ایرانی ها

ص 388 به بعد، مصاحبه بارودلف ناولنی شارژ دافر آلمانی توسط نویسنده در خصوص خاطرات نامبرده از حضور در ایران و مقاصد آلمانها در منطقه. ص 395، جزئیات شکست مجدد دولت موقت مجاهدین و نیروهای عثمانی از روسیه و انگلیس. ص 398 به بعد، مسائل انقلاب داخلی روسیه و برگشت قوای روسیه به کشور خویش و برگشت مهاجرین به شهر های خود



هیئت حکومت موقتی مهاجران با حضور مرحوم مدرس، جنگ جهانی اول
*********************************

حسن اعظام قدسی، اعظام الوزاره
حاکم نطنز، 1336 هجری قمری

























حسن اعظام قدسی، اعظام الوزاره
کفالت حکومت شیراز 1318 شمسی












در مناصب حکومتی

ص 411 به بعد، حضور نویسنده در تهران، دعوت اعضای کمیته مجازات، برای عضویت نویسنده در آن و عدم حضور مستقیم در کمیته (مجازات) توسط نویسنده. دعوت برخی اشخاص برای حضور نویسنده در تشکیلات حزبی، از جمله میرزا علی اصغر خان طالقانی

ص 414، تلاش نویسنده برای تشکیل حزب جدید اصلاحیون، جهت اتحاد و نزدیکی اعضای جداشده سابق حزب دمکرات. ص 421 به بعد، وضعیت بعد از انقلاب روسیه و لغو قرارداد های ظالمانه با ایران و یکه تازی انگلیسی ها در کشور ایران. ص 427 به بعد، دستگیری حسین خان لله (از اعضای کمیته مجازات) و حضور شیخ جلال نهاوندی از علمای طراز اول و وکیل دادگستری برای محاکمه نامبرده. تنظیم وکالت به شیخ جلال نهاوندی و توکیل در وکالت به نویسنده (برای کمک به حسین خان) که در بغداد سبب نجات من از حبس عثمانیها شده بود

اعطاء لقب اعظام الوزاره به نویسنده، و صدور حکم حکومت نطنز توسط مخبر السلطنه در کابینه مستوفی الممالک، و تعیین حاکم کاشان به اسم مخبر الدوله، به همراه هم به محل خدمت خویش اعزام می گردند. ص 430، متن اولین حکم حکومتی نویسنده، نمره 2523 مورخه 14 شهر جمادی الثانیه 1336 هجری قمری، انتخاب آقای اعظام الوزاره بسمت حکومت نظنز، با حقوق ماهی هشتاد تومان هشتصد قران

ص 431، محاکمه حسن لله با وکالت نویسنده و شیخ جلال وکیل دادگستری، عدم شناسائی شهود قبلی و حتی دستور کفالت و آزادی حسین خان و لکن بعدها در دوره وثوق الدوله، نامبرده را محاکمه و اعدام کردند. ص 432، به بعد، شرح جزئیات سفر به کاشان و نطنز وتشریح مسائل آن مناطق. ص 435، علت انتخاب برای حکومت نطنز، دوره چهارم مجلس، جهت امکان انتخاب برخی اشخاص که نیاز به حضور مخبر السلطنه بوده و نویسنده نیز همراه ایشان در جریان مهاجرت به کرمانشاه بود. ص 436، ورود به نطنز و ملاقات با مردم و علماء – جزئیات مسائل کشاورزی و وضعیت آنروزگار نطنز

ص 438 به بعد – شیوه حکومت داری از زبان مخبر السلطنه به نویسنده: «حاکم هر محلی بدون جهت عزل ویا نصب نمیشود، و راه عزل و نصب باین طریق انجام میگیرد، مثلا حالا شما برای حکومت نطنز معین شده اید، بر اثر شکایت زیاد اهالی نطنز از حکومت خود بوده که منجر به تغییر آن گردیده و این شکایت بدست اشخاص ذی نفع مرکز یا وزارتخانه ویا احزاب می افتد، در مرکز دو جنبه پیدا مینماید یکی سیاسی خارجی و یکی هم داخلی که هر دو دارای یک منظور و هدف خواهند بود و آن منافع است. منافع هم دو قسمت است مادی و نفوذ سیاسی، در قسمت سیاست خارجی خواهان حفظ سیاست و ربط آن در حوزه حکومتی ویا ایالتی. منافع و سیاست داخلی، مانند انتخاب شما بحکومت نظنز، از حیث سیاست کمیته و حزب دمکرات انتظار خواهد داشت که نفوذ حزبی در آن ناحیه بدست شما پیشرفت و جلب نظر ساکنین از هر طبقه و صنف یا باین حزب و مرکز شده باشد. برای این کار شما را انتخاب و معین مینماید که کاندید خود را برای نمایندگی مجلس شورای ملی بدست شما انتخاب و روانه مجلس نماید که اگر در جریان و طول مدت و جهات دیگر شما تغییر کردید، آن نماینده تا آخر دوره مجلس خواهد بود که منافع سیاسی و حزبی راحفظ خواهد کرد.»

ص 439 به بعد، جزئیات اقدامات نویسنده در نطنز، افتتاح مدرسه احمد شاه، احمدیه و غارت منزل نویسنده. ص 462 به بعد، مراجعت به تهران و دادن اخبار به وثوق الدوله. درج اخبار نطنز و نویسنده در روزنامه ایران در چهار صفحه. ص 464 به بعد، ماموریت نویسنده برای رسیدگی به جریان مسائل خوانسار، غارت و کشتن حاج میرزا محمد مهدی توسط شیخ یوسف و مسائل متفرقه آن. ص 475 به بعد، حرکت شاهزاده مجلل الدوله بطهران و ازدواج ماشاء الله خان با دختر ایشان و عاقب دستیگیری نامبرده و دارزدن وی

ص 489 به بعد، مسائل حکومت چهار دانگه (حوالی ساری) نویسنده که می بایست زیر نظر ظهیر الملک حاکم مازندران باشد و لکن به صورت مستقیم زیر نظر وثوق الدوله کار می کرده است و حرکت به مازندران و مسائل آن – حرکت به سمت کیاسر. ص 499 به بعد، وضعیت نویسنده در کیاسر و قرض از ملاکتاب الله، اهل کهرکبود طالقان، برای برخی اقدامات عمرانی در محل با کمک از خود اهالی کیاسر

ص 501 به بعد، اعتراض ظهیر الملک حاکم مازندران به اقدامات عمرانی نویسنده و دسیسه بر ضد وی، «آقای حسن اعظام الوزاره ... عده ای شکایت مینمایند که حکومت ما را مجبور کرده است جاده بسازیم، مدرسه دایر نمائیم، مسجد بسازیم و کارهای دیگر که شما خیال کردید مازندران، فرانسه است که شما میخواهید کیاسر را پاریس بسازید و مردم کوهستانی جنگلی را بقراط یا ارسطو نمائید و آنوقت به بندر جز، برای ملاقات احسان الله خان و سعدالله خان جنگلیها میروید و یک ولایتی را برهم میزنید. دست از اینکار که از وظیفه حکومتی خارج است بردارید که ناچار جریان را برئیس الوزراء گزارش میدهم»

پاسخ نویسنده: «آقای ظهیر الملک ... میخواستم مفصلا بنویسم ولی خود داری کرده و ملاحظه ادب را نمودم بهمین قدر (فرانسه و پاریس را) جوابا تذکر میدهم. تصور میکنم در ابتدا مانند مازندران و کیاسر و شاید هم پست تر بوده است، مردمانی باعلاقه و دلسوزی زیاد فرانسه و پاریس را بصورت امروز در آوردند که جنابعالی برای من مثل میزنید! چه ضرر دارد شما از آن مردمانی باشید که مازندران را فرانسه و من هم کیاسرا را پاریس... نمائیم» حسن اعظام الوزراء.

ص 502، برگشت نویسنده به تهران و وضعیت وثوق الودوله و قرارداد 1919 و مخالفت مردم و روحانیون و رجال با قرارداد. ص 504، چگونگی شروع نهظت جنگل توسط میرزا کوچک خان جنگلی. ص 505 به بعد، مخالفت نویسنده با قرارداد 1919 و جدا شدن از همکاری با وثوق الدوله و دموکراتها و تشکیل حزب «جامعه ملیون اسلامی». نوشتن نامه به اسم کمیته جامعه ملیون اسلامی در مخالفت با قرارداد و درخواست عزل وثوق الدوله برای دادن به احمد شاه و ملاقات دو نفر به نمایندگی از جامعه ملیون اسلامی با احمد شاه و تغییر کابینه


*********************************

هیات مدیره مرکزی اتحادیه طالقانی ها

حسن اعظام قدسی، اعظام الوزاره
کفالت حکومت فارس
























تشکیل اتحادیه طالقانی ها

ص 509 به بعد، ایجاد تشکیلات قومی، نویسنده با دیدن دسته جات مختلف در سالهای قبل، به فکر تشکل قومی، طالقانیها می افتد. به صورت جسته گریخته با طالقانیها مذاکره شد. برای ایجاد اتحادیه طالقانی های مقیم مرکز. اکثر طالقانی ها در تهران روحانی بودند و شاید چند نفری کلاهی نبودند. درجه اول میرزا علی اصغر خان اعظمی (طالقانی) با حدود سیصد آخوند و شیخ و سید عمامه ای در طهران بودند اکثریت آنها در خانه های بزرگان و رجال و اشراف طهران و معلم بودند و یک عده هم در عدلیه آنروز قاضی و وکیل که غالبا معمم و مشغول وکالت بودند. میتوان گفت فرهنگ آنروز، کاملا در دست طالقانیها بود که پس از تشکیلات بعدی هم وارد در فرهنگ و دبستانها و دبیرستانها شدند که هنوز هم بعنوان بازنشستگی و مشغول بودن، زندگی مینمایند

تلاش شد اول با کسانیکه افکارشان باز تر است، ملاقات شود. لذا با آقای شیخ موسی، بنی عم (پسر عمو) که حاضر به مساعدت گردید. وی تذکر داد اول با آقایان علمای طالقان که هر کدام در ناحیه ای دارای مسجد و محرابی میباشند مذاکره نمایند. با قصد ترقی هم ولایتی ها و عمران و آبادی در طالقان. اشخاص زیادی را نمی شناختم مگر سید علی نقی طالقانی اورازانی معلم شاهزاده مشدی فرزند کامران میرزا نایب السلطنه، آقای میرزا علی اصغر خان اعظمی برادرش بنام هدایت الله اعظمی با پدرشان ملا اعظم بلباس روحانی و برادرش شیخ الرئیس

ص 511، طبق صحبت با آقای دکتر حشمت، با مرحوم شیخ علی وکیل دادگستری از مبرزین وکلاء بود و با سید حسن مدرس ارتباط داشت. مذاکره با حاج سید ابوالحسن مجتهد پدر (آیت الله) سید محمود طالقانی، آقا شیخ محمد آقای مجتهد پدر آقای محمد علی بوذری وزیر دادگستری کابینه مرحوم رزم آراء، آقا شیخ محمد حسن مجتهد پیشنماز مسجد مرحوم حاج سیف الدوله، شیخ محمد اقا پیشنماز مسجد سپهسالار

ص 511 به بعد، استخدام نویسنده بتاریخ 12 شعبان 1339 هجری قمری در انبار غله دولتی. حاج فظن الملک، در اطاق رئیس انبار غله، من را معرفی کرد. تا اول کودتا مشغول به کار در این سمت بوده است. قبل از کودتا، پیش بینی تغییرات شد و لذا نامه استعفاء داده شد. ص 515 به بعد، جریان سقوط دولت وثوق الدوله به نقل از روزنامه نوبهار با مدیریت ملک الشعرای بهار

ص 517 به بعد، تلاش ها برای تشکیل اتحادیه طالقانیها و قبول علمای طالقان برای حضور در تاریخ موعود. با معرفی دکتر حشمت قرار بر دادن ناهار شد. برخی اسامی (اشخاص حاضر) عبارتند از: آقا شیخ موسی، حاج سید ابوالحسن، آقا شیخ محمد آقا بوذری، آقا شیخ محمد حسن معروف بشاه آبادی، درجه دوم شیخ علی کرودی، آقا سید علینقی، شیخ الاسلام حسن جونی، ملامحمد کورانی معروف به ملامیرزا، شمس الواعظین، شیخ علی آقا برادر ملا محمد آقا بوذری پدر اسمعیل بوذری، میرزا محمد علی یوسف زاده، هدایت الله خان اعظمی بهشید، آقا مهدی محصل دار الفنون طب

اظهارت نویسنده در جمع علمای طالقان در مرکز، با توجه به حضور آشتیانی ها، گرگانی ها و تفرشی ها در مقایسه با طالقانی ها، لازم است اقداماتی شود. طالقانی ها عالم بزرگشان که بمقام صدرات رسید صاحب بن عباد بوده که با همان عبا و عمامه هم بکارهای صدرات و مملکت رسیدگی میکرده است و هم این که در مدرسه جامع اصفهان درس میداده است

در دوران های بعد اشخاصی مثل ملانظر علی (سوهانی طالقانی) مرحوم، صاحب کتاب کشف الاسرا و مرحوم ملاعلی محمد و حاج شیخ مسیح که در این دوره در هیات علمیه حضور دارند هر کدام از افراد که دهات طالقان می آمدند یا هنوز می آیند وارد مدارس آقایان میشوند و ترقی در کارها نیست. ...یشنهاد تاسیس جمعیت اتحادیه طالقانیان، نوشتن اساسنامه و .. انتخاب 3 تا 5 نفر بعنوان موسس. نوشتن صورت جلسه توسط مهدی قدسی و توافق میشود که اقدامات اولیه توسط اعظام الوزاره شروع شود.

ص 519، انتخاب سه نفر برای نوشتن متن مرام نامه و آئین نامه، نویسنده، دکتر حشمت، آقای آقاسید علینقی، آقای هدایت الله اعظمی بهشید. در جلسه مشترک، تائید متن اعظام الوزاره، گذراندن متن تهیه شده از نظر تعدادی از هیات علمی (بزرگان طالقانی) و اصلاحات مورد نظر و سپس جلسه عمومی در مسجد شاهزاده، تصویب و انتخاب 12 نفر و امضای صورت جلسه. آقا شیخ موسی، آقای حاج سید ابوالحسن، آقا شیخ محمد آقا، آقا شیخ محمد حسن، اعظام الوزاره، دکتر حشمت، هدایت الله بهشید، آقا مهدی قدسی، محمد علی یوسف زاده، و تعدادی

متن مرام نامه اتحادیه طالقانی ها. مقصد اتحادیه، در سایه واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا، حفظ قوانین اسلامی، بسط و توسعه احکامات دیانتی، جلوگیری از منهیات، ترقی و تعالی طبقات ولایتی، تحکیم روابط و داد بین آحاد جمعیت. تلاش برای تاسیس صندوق و شرکت های تعاونی جهت معاش اهالی طالقان و بسط معارف و تاسیس مکاتب مجانی و صنعتی در قراء طالقان، امکان کمک به هم ولایتی ها از قبیل وکالت حقوقی و غیره

ص 526 به بعد، تلاش برای حذف مبلغ یک شاهی، مالیات اضافه طالقان توسط بزرگان اتحادیه. مکاتبه با اداره مالیه و جواب وزارت مالیه و گرفتن نتیجه از آن. تشویق طالقانی ها به تحصیل بچه ها در تهران. حضور میرزا عیسی خان، (اقدام به) وکالت (مجانی) از طالقانی ها در دادگستری. میرزا محمد علی، فرزند محمد آقا پیشنماز مسجد سپهسالار، در کابینه رزم آراء وزیر دادگستری بودند و آقای مهندس طالقانی فرزند میرزا علی اصغر خان طالقانی در دو نوبت وزیر کشاورزی شدند. مهندس طالقانی در وزارت کشاورزی، هیچ حقوقی نگرفته و در زمان رفتن، چک بیست هزار تومان (حقوق نگرفته را) حواله برای (ساختن) مدرسه کشاورزی کرج کردند. چون علاقه به کار های شخصی و تجاری داشت، به کار مهندسی و ساخت وساز سد کرج پرداخت. برخی بزرگان طالقان، درویش اول شکسته نویس مشهور، که اهل مهران بود و بعدها در قزوین و سپس در اصفهان سکونت گزید. درویش ثانی، غلامحسین خان متولد زیدشت که در تهران، از اساتید بزرگ موسیقی گردید

ص 537 به بعد، شرح و نقل قول مستقیم از کتاب «تاریخ (مینو در) یا باب الجنه قزوینی، تالیف سید محمد علی گلریز» از دوستان نویسنده. شامل نقل قول از کتاب حدود العالم راجع به طالقان، استاد بارتولد روسی در کتاب جغرافیای تاریخی، نقل از کتاب جغرافیای طالقان تالیف مرحوم محمد حسن اعتماد السلطنه زمان ناصر الدین شاه 1301 هجری قمری. ذکر توصیفات قدیمی طالقان از آن کتابها. اسامی روستاها و جمعیت آنها در دوران های قبل و تا زمان تالیف کتاب مینو در

ص 554 به بعد، وضعیت طالقان کنونی، با فقر بیشتر (به نقل از سید محمد علی گلریز). ص 555، اعلام اینکه طول عمر مردمان طالقان به خصوص سوهان بسیار زیاد بوده و منطقه خوش آب و هوا می باشد. از جمله، جان محمد پدر فرج الله سوهانی که در سن 132 سالگی در سال 1317 هجری قمری فوت بوده است. خود نویسنده (حسن اعظام قدسی)، اشخاص مسنی در این روستا (سوهان) دیده، از جمله کربلائی کاظم در سن 140 سالگی متوفی 1327 هجری قمری که در سن 137 سالگی برای امور رعیتی و گندم چینی به صحرا می رفت. در دره زالنگاه سوهان معادن مس وجود دارد. ص 562، پایان نقل قول سید محمد علی گلریز، از کتاب مینو در تاریخ قزوین

*********************************

روستای سوهان طالقان













حسن اعظام قدسی، اعظام الوزاره























وضعیت طالقان و سوهان

وضعیت طالقان قبل از مشروطه از حیث فرهنگ. هر دهستانی دارای مکتب خانه که دختر و پسر باهم درس میخواندند، در درجه اول عموما معتقد بودند که اطفالشان حتما باید سواد قرآنی داشته باشند و اگر بیشتر ممکن شد چه بهتر. باینجهت با یک ملا برای تمام سال تحصیلی قرارداد میکردند که تا یک سال اطفال را قرآن خوان نماید و برای اینکار هر بچه ای ده تومان الی پنجاه تومان در سالهای اخیر که قیمت بالارفته بود، معین میگردید. بعلاوه وجه نقد اهالی و صاحبان اطفال عهده دار بودند تمام مخارج معلم را هم قبول نمایند، باین ترتیب هر روزه یک مجموعه بقدر مقدور صاحب هر طفل برای مکتب دار میبرد و در طول سال چندین بار، نوبت هر طفل میشد. دهات کوچک اطفال خود را بقریه دهات بزرگ (مثل سوهان) میفرستادند

برای انتظامات ده، در روز اول سال (عید نوروز) تمام ساکنین ده، در مسجد جمع شده با صرف چای و قلیان چند نفر از پیرمردان با یک نفر نویسنده مشغول انتخابات میشوند. اول چند نفر بنام کدخدا پیشنهاد میگردد هر کدام که دارای اکثریت آراء حاضرین شدند بنام کدخدا با صدای بلند معرفی شده و ورقه انتخاب را نوشته حاضرین مهر مینمایند و همان مدرک صدور حکم از طرف بخشدار خواهد بود

بعد از انتخاب کدخدا، پاکار بنام (دشت بان) که بفرمان کدخدا خواهد بود، انتخاب میشود همین طور یک نفر سلمانی، یک نفر حمامی، دو نفر چوپان کوه یعنی گوسفند ده را در کوه چادر زده نگاهداری مینمایند و این چوپانها با صاحبان گوسفند از حیث بهره برداری و زاد و ولد قراردادی برضایت طرفین بسته و چوپان مسئول نگاهداری تا آخر سال خواهد بود. یک نفر گاو گلبه بان و یک نفر بره وان. اشخاص فوق، سلمانی، حمامی، چوپان و پاکار و کدخدا، در صورت رضایت، برای سال بعد انتخاب میشدند و در صورت پیش آمد و عدم امکان ادامه خدمت اشخاص فوق، در یک روز جمعه نفر جدید تا پایان سال، انتخاب میشده است

بعد از پایان انتخابات، برای هر کدام به اصطلاح محلی (سرخط) یعنی حکم بامضای حاضرین درمسجد نوشته شده بصاحبانش داده میشود، سپس حقوق هر یک را معین که عبارت از نقدی و جنسی است بغیر از حقوق کدخدا بقیه جنسی است و حمامی به تعداد نفرات. حمامی زنانه از 4 ساعت قبل از ظهر تا 4 ساعت بعد از آن و بقیه مردانه است. همسر حمامی مسئول زمان زنانه بودن حمام میباشد

در قسمت مخارجات ده برای اتفاقات پیش بینی که روی مالیات هر خانوار داری ملک است، چه مقدار که یک دفعه یا بدفعات پرداخت میگردد. مسئولیت جمع آوری با کدخدا میباشد. در ماه رمضان و محرم در عاشورا روضه خوانی میشود مخارج آن توسط مردم پرداخت میشود. در واقع طرز حکومت جمهوری را باید از عمل طالقانیها در طالقان اقتباس کرد

بطوریکه ذکر کردیم دهستان های طالقان تماما دارای مکتب خانه و اطفال مشغول بتحصیل بودند و در تابستان بکمک پدر برای کارهای زراعتی بصحرا میرفتند. شاید طالقان آنروز فقط صدی ده بیسواد بودند که مقصود قرآن خواندن و بعضی از کتاب های مذهبی را میخواندند. ولی وقتی مشروطه شدند باید عادات و اخلاق کهنه پرستی از میان جامعه برداشته شود و بجایش بی دینی بی احترامی فحاشی نسبت ببزرگان چه در مجالس و چه در روزنامه های روز، حتی نسبت به پیغمبران و شعرای نامی جایگزین گردد

یکی از آنها مکتب خانه بود که آثار استبداد دانسته شروع کردند به بستن آنها چه در شهر و چه در دهات که این هم از کارهای غلط مشروطه خواهان دوره اولیه بود که یکی از آنها خود (نویسنده) ک جز یک کوره احساسات چیز دیگری در من نبود. مکتب خانه ها بسته شد و دولت هم توانائی تامین و تاسیس دبستان نداشته و وسایل تحصیل روستائیان را نمی توانستند فراهم نمایند و روش های قبلی را نمی گذاشتند. نتیجه آن شد که اطفال طالقان تا بسن 15 سالگی، صدی 10 باسواد شدند. یعنی قبل از مشروطه با مکت خانه از هر صد نفر 10 نفر بیسواد بودند ص 564، ولی بعد از مشروطه که تا چند سال قبل چند دبستان ناقص تاسیس گردید صدی ده باسواد یعنی صدی نود بیسواد شدند چرا

برای اینکه کارهای این مملکت تاکنون هیچیک از روی تعقل نبوده و فکر نکردند حالا میگوئیم مکتب خانه ها باید برچیده شود آخر بجای آن چه باید گذارده شود که افراد یا اطفال از آن استفاده نمایند؟ بجای آن بیسوادی، بی ادبی، بی ایمانی، دروغگوئی، تقلب، فحشا جای گزین گردید. مخصوصا در تغییر رژیم سلطنت قاجاریه و انقراض آنان، بی ایمانی و فحشا بحدی رسید که خود نویسنده شاهد مناظر وقیحانه ای بوده است

پنیر یکی از صادرات طالقان به تهران، معروف به پنیر برغان بوده است و واقعا مانند کره بود. برای این بود که هنوز ملت طالقان متمدن نشده بودند. چنانچه که چرخ کره گیری از شیر خام که یکی از آثار تمدن است بطالقان راه باز کرد دیگر آن پنیر هم از دست رفت. و دیگر از صادرات آن عسل است که واقعا قابل استفاده مخصوصا از حیث عطر و بو و طعم و لطافت بر عسل های سایر نقاط برتری دارد. برای اینکه گیاه و گلهای مختلف که زنبور عسل باید ارتزاق نماید کاملا موجود است خاصه (کندوهائیکه) بکوه میبرند و تا تقریبا سه چهار مه در کوه میماند و با گیاه های کوه زندگی و عسل بار میاورند چیز تحفه ای است

و دیگر صادرات پشم و پوست است در این سالها که ماشین روشده و کامیون های باری ایاب و ذهاب مینمایند. سیب زمینی، چوب مخصوصا درخت های تبریزی، چنار، گردو و تا اندازه ای خشک بار، مرغ، تخم مرغ، گوسفند که میروند در محل خریداری کرده حمل مینمایند. صادرات میوه و تره بار که زمان نویسنده، از طرف ناصر خان فشندکی با برادرانش، ص 565، از جمله گلابی به اندازه یک کیلو، و سیب های ممتاز بطهران حمل و فروش مینماید. این هم باید گفت که هوای طالقان سرد است لذا میوه آنجا دیر بدست میآید

دهستان وسطی طالقان آماده برای غرس اشجار هر نوع میوه مخصوصا آلوزرد و سیب که دارای نسیم سهیلی است که برای هر میوه خاصه سیب بسیار مفید است. دهستانهای جوستان، گوران، خسبان، حسن جون که چه قدر برای پرورش سیب آماده است. شهرک، گلینک، فشندک، زیدشت، سوهان که بر خلاف سایر دهات، تمام مزارع و زمین های کشت آن آبی است و از حیث آب و هوا خوب برای اینکه بتمام معنی اطرافش باز ولی آب ندارد، و تنها چند چشمه در مغرب دهکده (سوهان) جاریست بنام هفت چشمه که تمام مصرف خوراکی و مشروب کردن چند قطعه زمین میرسد که باید قبلا در استخر بریزند تا بتوانند چند قطعه باغ و زمین ها را آبیاری کنند و اگر آب داشته باشد برای همه گونه محصول آماده میباشد برای اینکه زمین زیاد است

در سوهان در وسط ده کنار استخر درخت چناریست که گفته میشود پانصد سال بلکه بعضی ها معتقدند هزار سال عمر دارد و نیز گفته میشود که جز یک خانوار که آنهم سید و همجوار درخت است خانوار های دیگر حاضر نیستند شاخ های خشک شده او را که میریزد بسوزانند. فقط حمامی آنچه که پای درخت ریخته میشود بمصرف سوخت حمام میرساند، آنهم نه هر حمامی

و دیگر بهره برداری از گله داریست چون در تمام کوه های شمالی دهستانهای طالقان، مراتع و چشمه سارهای زیادیست که برای گوسفند مفید است و بقدری مراتع آن آماده است که در تابستان گوسنفد در حدود سه چهار ماه چرا مینماید. معذالک در هر دهستانی به نسبت گوسفند خود خانوارها از کوه علف چیده باصطلاح خود (لوک) میکنند و رویش سنگ میگذارند تا آخر تابستان هرخانواری میرود کوه، لوکها را جمع کرده بار الاغ یا قاطر نموده بده و خانه خود حمل مینمایند (واشی بار) و این خوراک زمستان اغنام و احشام هر خانواریست

یلاق و قشلاق، گوسفند طالقان بوسیله چوپانهای هر ده، به پیش کوه که صحرای دهات ساوجبلاغ و قزوین باشد میرود و بسته بسالش که بعضی از سالها در آخر پائیز گوسنفد را حرکت میدهند. تا دو ماه از بهار رفته توقف دارند و این اراضی از صحرای فشند یا پشند بزرگ است تا چهار فرسخی قزوین و محصول این مدت توقف بطهران حمل میشود. ص 566، در ماه سوم بهار گله های گوسفند شروع بحرکت بطرف طالقان مینمایند که برای اول تابستان تیر ماه هر گله بکوه مربوط بده خود میرسد

ساکنین طالقان بطور کلی قبل از اسلام در آنجا زیست میکردند و غالبا پیرو زردشت بوده اند. البته چند دهی پیش نبوده، در زمان کیقباد، طالقان آباد بوده چنانچه در قریه هرنج، قلعه ای در بالای ده و کوه است که هنوز آثار آن از قبیل آخور اسب و غیره موجود است. رونق و آبادی طالقان در زمان حضرت رضا علیه السلام، شروع میشود، که از طرف حضرت عده ای از سادات بنام حکومت مازندران و چند نفر هم بطالقان بنام سید محمد و سید احمد آمده، توقف مینمایند و اهالی طالقان که بیشتر زردشتی بودند بدین اسلام مشرف میشوند

آنچه دیده میشود غالب سکنه طالقان کسانی بوده اند که در جنگها مانند چنگیزیان از نواحی شاهرود و ری فرار و بکوهستان پناه میبردند. منجمله طالقان را که در وسط دو کوه واقع و جای امنی برای خود دانسته، توقف و سکنا میکردند و این علائم و آثار چه از حیث آثار قبرها که ظاهر میشود و چه از جهت حفریات که در قبرها، نیزه و شمشیر و ادوات دیگر بدست آمده است

چون قزوین نزدیک بطالقان و در تابستان بعضی از کسبه و صنعت گران بدو نظر روی بطالقان نموده. یکی بواسطه آب و هوا و دیگر برای فروش اجناس خود که در مدت دو سه ماه در هر یک از دهات توقف میکرند و در این اثنا بعضی از آنها با ساکنین بومی وصلت و ازدواج و تشکیل عائله میداند، چنانچه در قریه سوهان محل سکنای آباء و اجدادی (نویسنده) که خود نیز دیده ام، دو نفر بنام آقا میرزا و آقا بزرگ بزاز اهل قزوین، در سوهان توقف مینمایند که هر دو در سوهان وصلت و تاهل اختیار کرده و بکلی ترک قزوین را نموده که حالیه در حدود چند خانوار از آن دو خانوار تشکیل میشود. در واقع میتوان گفت مسکن اولیه خود را ترک و طلاق داده و در دهستان های طالقان ساکن شده اند

وجه تسمیه دهات، منجمله نام قریه سوهان را میگویند چند نفر ترک زبان از سوارهای چنگیز که برای شکار از ساخلوی قزوین بکوهستان طالقان میآیند، میرسند بمحوطه سوهان، چون عطش بر آنها غلبه کرده و چند شکاریهم زده بودند از شدت تشنگی جویای آب میشوند و بخود میگویند (سوهانی؟) یعنی آب کجاست؟ بطوریکه ذکر شده دشت های مانند: بوردشت، مرگ دشت، آندست، سوهان چال، میان راه، باغ پشت، اراضی زیاد ولی آب ندارند. باینجهت سئو (سوهانی) که فارس آن آب کجاست نام این ده میشود، سوهان و تمامی اسامی دهستانها به این نحو نامگذای شده است

ص 567، در تاریخ بهمن 1340 شمسی، طبق صورت فرهنگ کرج تعداد دبیرستان و دبستان طالقان به شرح ذیل است: چهار دبیرستان: 358 محصل، دبیر 12 نفر. هیجده دبستان: دانش آموزان 450 نفر و آموزگار 91 نفر. خدمت گذار جزء 68 نفر. تقدیر از زحمات مرحوم رستگار، جزو وزارت مالیه آنروز در طهران و ساوجبلاغ، با دختر ملاعلی اعظم اوانکی طالقانی که همیشیره میرزا علی اصغر خان طالقانی و هدیات الله خان بهشید باشد، ازدواج و از آنها اولادی نشده بود. لذا پس از ادای دین شرعی به همسرش بقیه اموال را برای ساختمان یک دبیرستان در مرکز طالقان اختصاص میدهد

این دبیرستان در روز 4 تیرماه 1338 توسط وزیر فرهنگ و وزیر پست و تلگراف و وزیر گمرکات (که نویسنده هم توسط آقای مهندس طالقانی دعوت شده و حاضر بودم) افتتاح گردید. در مراسم مربوطه، توسط آقای سرهنگ حسین رستگار برادر مرحوم محمد رستگار، جریان آماده شده دبیرستان را توضیح دادند

*********************************

جلد دوم کتاب خاطرات من
تالیف حسن اعظام قدسی


















>
احمد شاه، آخرین شاه قاجاریه


















حسن اعظام قدسی، اعظام الوزاره
در محبس زمان کودتای سوم اسفند 1299

















انقراض قاجاریه

جلد دوم ص 3 و 4، نظر کنسول انگلیس در خصوص نقش آنها در تحولات مشروطه، تغییر روش انگلیس بعد از انقلاب روسیه. ص 5 به بعد، جزئیات مسائل قبل از کودتا و انقراض قاجار و تحلیل قنسول انگلیس از دلایل ضرورت تغییر رژیم در ایران. ص 7 به بعد، تشریح مخالفت مردم و احمد شاه با قرارداد 1919 وثوق الدوله و نتایج آن و آمادگی کودتا بر علیه احمد شاه. ص 8، تشریح وضعیت قزاق آن زمان، وضعیت آقا سید ضیاء الدین، حرکت دسته قزاق و دستور به مامورین تهران برای عدم مقابله با قزاق های اعزامی به تهران. ارسال تلگراف از تهران برای حضور قشون قزاق قزوین بدون نظر احمد شاه، موافقت رضا خان برای این کار. ص 12 به بعد، وضعیت اسفناک تهران آن زمان و ادارات و امورات حکومتی

ص 13 به بعد، هیات مسئولین کودتا، شب سوم حوت (اسفند) 1299 هجری شمسی، در قهوه خانه شاه آباد، در دو فرسخی مهرآباد، پنچ نفر، نقشه تسخیر تهران را ریختند و اجرا کردند. آنها عبارت بودند از: رضا خان میر پنج، سید ضیاء طباطبائی، کلنل کاظم خان سیاح، ماژر مسعود خان کیهان و امیر احمدی، ص 15، توجیه کوتا توسط رضا خان و نظر سید ضیاء برای رجال و مردم تهران

ص 16، اولین اطلاعیه سید ضیاء برای مردم تهران، ادعای قیام برای رفع مشکلات ناشی از مشروطه و رفع وضعیت وخیم کشور در آن دوران. ص 20، شروع دستگیری وبازداشت رجال سیاسی و اشخاص مختلف و ترس نویسنده و از بین بردن برخی مدارک و آمادگی برای دستگیری. ص 24، دستگیری نویسنده در محل کار (اداره غله) و تفتیش منزل و شرح بازجوئی در نظمیه و درخواست معرفی سران و اقدامات جمعیت ملیون اسلامی. ص 27، ماجرای از بین بردن مدرک بر علیه نویسنده. ص 28، عکس در حبس نویسنده. ص 29، آزادی نویسنده بعد از 18 روز. ص 34 به بعد، درگیری نویسنده با رئیس جدید و بهائی اداره غله، توقیف اولیه، آزادی و حکم انتقال به وزارت مالیه. ص 38، تعلیق خدمت نویسنده در وزارت مالیه

ص 38 به بعد، یکی از اطلاعیه های (عوام فریبانه) رضا خان بعنوان وزیر جنگ که قصد اجرای احکام شرع و امنیت مردم را دارد:

عموم اهالی ایران اعم از مرکز و ولایات بدانند که از تمام مجاهدات و زحماتیکه من از بدو امر در حصول مراتب امنیت و تهیه طرق سعادت وعظمت مملکت متحمل بوده ام، همیشه دو اصل مهم را سرسلسله سایر مکنونات و عقاید خود قرار داده ام و عملا بموقع اجرا می گذارم. (1) اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام. 2- تهیه رفاه عموم. برخاطر اهالی پوشیده نیست که این دو اصل مهم مدتها و سالیان دراز است که در ایران فراموش شده است. در حالیکه تکمیل سعادت آتیه ایران و تمهید وسایل عظمت و ترقی این مملکت بالاخره منوط و مربوط به اکمال اجرائیات همین دو اصل خواهد بود. مقرر میداریم کسر قیمت نان. در ثانی نظر باین که اشاعه مسکرات مخالف اصول مسلمه اسلام شمرده میشود. علیهذا امر اکید میدهم که از همین تاریخ کلیه دکاکین مشروط فروشی و قمارخانه ها در سرتاسر ایران مقفل و بسته بماند. رئیس حکومت موقت مملکت رئیس کل قوا. رضا

ص 46 – قدرت گرفتن رضا خان و مسافرت احمد شاه به فرنگ. ص 48 به بعد، سردار سپه در عزاداری. سردار سپه (رضا خان) پس از موفقیت بفکر افتاد که حالا باید توجه مردم را بخود جلب و معتقد بخود نماید و بهترین راه هم اعمال مذهبی خاصه عزاداریست که عامه طبقات متوجه خواهند گردید. سردار سپه روزدهم محرم روز عاشورا دسته قزاق با یک هیئت از صاحب منصبان در جلو و افراد بابیرقها و کتل با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت، میدان توپخانه خیابان ناصریه ببازار آمده، صاحب منصبان جلو و در جلو آنها سردار سپه با یقه باز و روی سرش کاه و غالب آنها بسرشان گل زده بودند و پای برهنه وارد بازار شدند و دسته (ص 49) سینه زن از افراد که هر چند قدم ایستاده نوحه خوان می خواند و افراد سینه میزدند. پرواضح است که مشاهده این حال در مردم خوش باور خالی از تاثیر نبود و شخص وزیر جنگ، از این پس بین عامه مردم یک شخص مذهبی و مخصوصا پابند بعزاداری که ایرانیان خیلی به آن علاقه مند میباشند معرفی شده و ایشان (رضا خان) شبها نیز به مجالس روضه اصناف هم میرفت و در مجالس روضه شرکت می جست، بعضی از وعاظ و روضه خوانهای روی منابر از او تعریف و او را دعا میکردند

ص 49 به بعد، پس از آزادی (نویسنده) از تعقیب سیاسی و شهربانی، مجددا اتحادیه طالقانی ها را تشکیل و چون مصادف با محرم و طبق وقف نامه مسجد شاهزاده خانم، مقرر بودن یک دهه روضه خانی شود. لذا بفکر افتادم برای معرفی طالقانیان یک دهه هم روضه خوانی بنام اتحادیه طالقانی ها خوانده شود.

ص 59، منتظر الخدمت شدن نویسنده و حکومت ایوانکی و خوار معین برای نویسنده. ص 73، شروع غوغای انقراض قاجاریه و پیشنهاد دخالت اتحادیه طالقانی ها در مسائل سیاسی روز، در حمایت از رضا خان. چیزی نگذشت که تمام طبقات در امیریه، چادرها بنام هر صنف و اجتماعی برپا و جلو هر چادر نام صنف و جمعیت نوشته شده بود. در شهر هم هیاهو بر ضد احمد شاه و انقراض قاجاریه بلند. دادن نسبت های زشت به احمد شاه در فرنگ و انتشار چند عکس از ایشان.

چون محمد حسن میرزا ولیعد در طهران بود، جمعیتی بطرف داری از احمد شاه که در راس آن سید حسن مدرس بود و قسمتی از روحانیون مرکز هم با سیاست مدرس بر علیه سردار سپه اقدام میکردند، چون مدرس مخالف سرسخت سردار سپه بود و عقیده داشت که رضا خان برای وزارت جنگ خوب است نه سلطنت

در این هنگام چون حاج عزالممالکت و میرزا قاسم خان صور اسرافین، دو رکن مهم این بازی بودند و طرفین صندلی سردار سپه می نشستند، مردم دسته دسته با بیرقهای (نشان دهنده) نام جعیت درمنزل سردار سپه برای پذیرائی حاضر بودند و ناطقین نطقهای آتشین کرده و متفرق میشدند. ولی جمعیت چادرها بجای خود متحصن بودند مثل زمان استبدادی، در مسجد جامع، حضرت عبدالعظیم، یک عده در سفارت انگلیس چادرها و دیگ های پلو برپا بود در امیریه هم مانند سفارت خانه آنروز برپا و دایر بود

در این موقع، رفقای سیاسی من (نویسنده) تذکر دادند که شما چرا ساکت و اتحادیه چرا وارد این بازی سیاسی نمی شود. البته حقیقت مطلب را که سردار سپه شاه خواهد شد محرمانه تذکر دادند. من هم چون هدفم و منظورم جز ترقی و تعالی افراد طالقانی چیز دیگر نبود، تلاش کردیم اتحادیه وارد این گود سیاسی شود. با چند نفر آقایان مذاکره بالاخره تعیین روز گردید که همه در اول صبح 12 شعبان 26 حوت (اسفند) در مسجد شاهزاده خانم حاضر و حرکت نمائیم عده ای از ارباب عمائم ص 64، از سید و آخوند، کلاهی من، اقای دکتر میرزا صدرا، آقای بهشید با چند درشکه حرکت کردیم. سر چهار راه امیریه، از درشکه پیاده شدیم و حرکت به سمت محل نشستن سردار سپه. تلاش کردیم که حرکت ما به چشم بیاید

ص 65، همین که سرو کله ارباب عمائم سفید وسیاه (دسته اتحادیه طالقانی ها) پیدا و وارد عمارت شدند، سرادر سپه بالای ایوان ایستاده بود و پشت سرش حاج عزالممالک و صور اسرافین، سرادار سپه بالای ایوان با سلامی، ناطق دستور سکوت داد و از منظره آقایان بشاش شد. سپس نوبت (خواندن اطلاعیه) من که رسید، لایحه مورخ 11 شعبان 25 حوت شماره 124 اتحادیه طالقانی ها را در حمایت از رضا خان، قرائت کردم. رضا خان از متن آن بشدت خوشحال شد و خودش برای گرفتن لایحه، اقدام نمود

ص 68 و 69، تحلیل نویسنده در خصوص علت طرح جمهوریت برای نیل به تغییر سلطنت توسط رضا خان. چنانچه ذکر شد یگانه مخالف سرسخت سردار سپه، آقا سید حسن مدرس بود و مدرس هم از دو جنبه صاحب وجه و نفوذ بود. یکی از جنبه روحانی که خود مجتهد و بهین جهت هم بنام طراز اول طبق قانون اساسی برای مجلس شورای ملی آمده بودند که تا دوره چهارم در مجلس بودند و دیگر از جنبه سیاسی که بتمام معنی بازیگر قوی بودند. بطوریکه تمام رجال روز از هر طبقه ناچار بودند برای آمدن کار ویا استحکام در کار خود با مدرس ولو بصورت ظاهر همراه و پیرو افکاری وی باشند

از طرف دیگر بازی گر این صحنه که باید روی سن و پرده ظاهر گردد متوجه، ص 68، رقیب مقتدر خود بود که با جلب توجه او بازی خود را با موفقیت بآخر برساند. لذا ناچار بود ظاهر هر نقشه را مطابق میل آنها قرار دهد باین جهت پایه جمهوری را بمیان و در بین مردم خاصه روحانیون منتشر ساخت. و نیز در این انتشار دو نتیجه در نظر گرفت. در درجه اول راضی نگاه داشتن روسها که رژیم جمهوری یک قدم نزدیکتر است به مرام آنها، و قسمت دوم چون غالب مردم مخصوصا روحانیون بواسطه جمهوریت هموارده بدبین و متنفر بودند و خواه ناخواه تن به (تغییر) سلطنت خواهند داد ولو هر که باشد، این است نقشه و کار استاد بزرگ؟ روی جهات فوق الذکر دو دسته تکشیل گردیده بود که بر حسب ظاهر مقابل هم عرض اندام و هیاهو برپا کرده بودند و سررشته نخ هم البته در دست یک نفر بود که اتصال بمبداء داشت


*********************************

پهلوی اول، رضا شاه


















مرحوم مدرس

















پهلوی اول تا جنگ جهانی دوم

ص 74 به بعد، انتخاب نویسنده بعنوان حاکم دماوند و فیروز کوه. مسائلی از دوران اولیه رضا خان تا سفر به ترکیه و مسائل آن. ص 101، حکم معاونت حکومت یزد و سایر مسائل دوره رضا خان، ص 111 در سال 1308 نویسنده برای معاونت حکومت قزوین انتخاب شده است. ص 125، حضور نویسنده بعنوان بازرس مخفی فروش کلاه پهلوی در ساوه. ص 130 مسائل دولت عراق و نقشه انگلیسی ها برای از بین بردن عثمانی ها. ص 135، تشکیل هیات رسیدگی به اراضی خالصه دشت مغان، انتخاب نویسنده بعنوان نماینده وزارت داخله. شرح اوضاع سیاسی و اجتماعی مناطق شمال غربی کشور. ص 150، امضای ذیل اسناد تعیین سهم خالصه برای کشاورزان، بعنوان حسن اعظام الوزاره طالقانی در کمیته سه نفره، انتخاب پسوند طالقانی، برای شهرت اسم طالقان. ص 154 به بعد، مسائل نواب صفوی. تشریح وضعیت شهر های مهم کردستان

ص 158، حضور نویسنده برای رسیدگی به وضعیت شهرهای خوزستان، وضعیت مناطق مهم اهواز و آبادان و خرمشهر. ص 170 به بعد، بازدید مجدد نویسنده از رضائیه و شرح وضعیت دریاچه رضائیه و مسائل آن. رسیدگی به امور شهر همدان. ص 176، اسکان عشایر فارس سنه 1317 هجری شمسی. ص 197، انتخاب نویسنده بعنوان کفالت استانداری فارس و شهر شیراز. اقدامات نویسنده برای آبادانی شیراز. ص 214، حضور پیر نیا بعنوان استانداری فارس و عزل نویسنده از مسئولیت استانداری و فقط اسکان عشایر. ص215، حرکت قهر آمیز نویسنده به تهران. ص 216، حکم اداره کارگزینی وزارت کشور، توسط سهیلی وزیر وقت. ص 221، تهیه کتاب ترفیعات در وزارت کشور توسط نویسنده. ص 225 انتخاب نویسینده بعنوان بازرسی وزارت کشور

ص 233، مسائل آخرین جلسه محاکمه تیمور تاش و حضور نویسنده بعنوان نماینده وزارت کشور، بعنوان مدعی خصوصی. ص 234 به بعد، مسائل اتحادیه سه نفره، تیمور تاش، نصر الدوله و داور در زمان رضا خان. ص 235، مسائل اصلاحات دادگستری زمان داور و زمان مخبر السلطنه. ص 246، ماموریت و اقدام برای رفع مشکل مسئله سد فرعی قم، در زمان آیت الله حائری. ص 260، مسائل دوران رضا خان به خصوص کشتن اشخاص توسط طبیب مرگ و بایرام

ص 263، شروع مسائل جنگ جهانی دوم، متن کامل اطلاعیه هواپیماهای انگلیسی و روسی. ص 270، ماجرای تبعید رضا شاه، انتخاب فروغی توسط رضا شاه و مسائل سقوط حکومت رضا شاه. ص 300 به بعد، ذکر مسائل عجیب از ابن بطوله، جهانگرد مسلمان. ص 340، در خصوص نژاد و تاریخ اولیه بشر، سابقه ادیان و مسائل کلی. ص 345، به بعد مسائل عروسی از قدیم. ص 351، مسائل مالکیت از قدیم الایام. ص 358 تشریح عقیده به وطن و سایر عقاید از قدیم. ص 360، پیدایش مذاهب بودا. ص 365 به بعد، مسائل بهشت و دوزخ در ازمنه قدیمی

ص 393، طمع ورزی شوروی به شمال ایران و وقایع بعد از جنگ جهانی دوم. ص 395، مسائل پیشه وری و توده ایها در ایران. ص 405 جاسوس ایرانی زمان قوام السطنه. ص 408، سفر نویسنده به شهرهای سیستان و بلوچستان در سال 1328 شمسی. ص 413 مسائل مربوط به بحرین. ص 430، در خصوص داستان های قدیمی و حضرت ابراهیم. ص 445 سوابق عربستان و اسلام. ص 448 مسائل شروع نبوت و تولد حضرت رسول اکرم. ص 452 به بعد مسائل تاریخ اسلام و خلفای راشدین و جنگ های صلیبی. ص 470، وضعیت حکومت های فاطمی. ص 474، حمله مسلمین به فرانسه. ص 480، مسائل مسلمانان و اعراب در اروپا. ص 484، بررسی برخی احکام اسلامی. ص 490 به بعد، راجع به حکومت زنان و زنان مشهور و مسائل بلوغ. ص 508 به بعد در خصوص ازدواج. ص 515 به بعد، وضعیت بعد از خلفای راشدین

ص 536، طرح کامل مسائل شیخیه زمان فتحعلی شاه، بابیه و بهائی ها. ص 540، معرفی شهید اول، ثانی و ثالث. ص 558، جزوه یکی از جاسوس های روسی که مسلمان شده و نوکر ویژه محمد شاه شده است و نقش وی در کشتار مخالفین. رفتن به درس اجتهاد در نجف و شناختن سید محمد و تلاش برای ایجاد بدعت دینی که بعدها، یکی از زمینه ای بابی گری شد

ص 584، اقدامات نویسنده برای تاسیس حزب «وحدت ملی» در سال 1321 شمسی. مرام نامه جمعیت وحدت ملی: 1- پشتیبانی از قانون اساسی و اجراء آن. 2- تجدیدنظر در مالیات ها و تعدیل قوانین آن و اصلاح ادارات. 3- بسط و ترویج کشاورزی و صنعتی و تامین حقوق کشاورزان و کارگران. 4- تعلیم اجباری و مجانی تا سال ششم ابتدائی و اصلاح قوانین و پرگرام وزارت فرهنگ و تهذیب اخلاق عمومی. 5- حفظ شعائر مذهب اسلام و تدریس کتب دینی در کلیه مدارس و ترتیب دعات و مبلغین بمنظور ایجاد وحدت بین ملل اسلامی. 6- تقویت از حکومت مرکزی و جلوگیری از نفوذهای مضره. 7- پشتیبانی از قوه قضائیه و استقلال قضات و مسئولیت آنها در مقابل قانون.

ص 601 به بعد، کاندید شدن نویسنده برای دوره 14 مجلس شورای ملی، در سال 1324 شمسی، از قزوین از طرف سران حزب دمکرات و مخالفت کنسول روسیه و انگلیس. حکم بازداشت دکتر جعفر قدسی، فرزند نویسنده، به اتهام حمایت از آلمان ها توسط انگلیسی ها و از بین رفتن حزب وحدت ملی، فرار دکتر جعفر قدسی و دستگیری بعدی او

ص 604 به بعد، (علی رغم حمایت سهیلی، نخست وزیر وقت از نویسنده و لکن نظر منفی روسیه در خصوص اشخاص حوزه تحت نفوذ آنها یعنی شهر قزوین، حسن اعظام قدسی مجبور به کناره گیری از کاندیداتوری می گردد) این بود جریان عمل لذا تکلیف من (نویسنده) در انتخابات دوره 14 معلوم شد چون انگیسیها هم بهیچ وجه حاضر نشدند که از منطقه آنها انتخاب شوم و بآقای سهیلی گفته بوند که ما بهتر از شما دوستان را میشناسیم

این بود مداخله دو دولت شمالی و جنوبی که مطابق عهد نامه نباید مداخله در امور و شئون داخله ایران بنمایند. بقیه را خوانندگان عزیز قضاوت خواهند کرد. حالا دیگر دولت ثالث (ایالات متحده آمریکا) که قوی تر از هر دو وارد سیاست ایران گردیده است که تمام شئونات مملکت را از جزئی و کلی در دست گرفته است و در تمام تشکیلات مملکتی از لشکری و کشوری از کوچک و بزرگ تا بالاترین مراحل را در دست گرفته و دارند، حتی در زندگانیهای خانوادگی بنام (متد) آمریکائی رسوخ یافته اند، البته تاریخ هم در دنبای بشری از دولت و ملت های قوی و غالب نسبت بملت ضعیف و مغلوب همین رفتار را داشته اند و سنن بشری این طور است و بحثی هم ندارد برای اینکه بحکم طبیعت قوی بر ضعیف است

*********************************

آیت الله کاشانی













دکتر محمد مصدق













سرتیپ فضل الله زاهدی، فرمانده کودتای 28 مرداد












مسائل ملی شدن نفت

ص 612، در خصوص صنعت نفت. کشف نفت در ایران و تسلط کمپانی. ص 616، وضعیت نفت عراق، بحرین، عربستان سعودی، کویت، قطر، منطقه بی طرف. ص 623، تشریح محیط فاسد حکومت در ایران و عدم موفقیت در ملی شدن نفت. ص 635، تحلیل وضعیت وخیم کشور ایران. ص 645، سرانجام حزب توده

ص 648، ملی شدن نفت مکزیک، تحریم شرکت های آمریکا و انگلیسی از خرید نفت مکزیک و تلاش بر ضد آن. ص 660، امتیاز رویتر در نفت و صنایع ایران به نفع انگلیس. ص 666، الغاء امتیاز دادرسی و تنظیم قرارداد جدید به نفع انگلیس در زمان رضا خان. ص 670، سابقه نفت سمنان و طمع روسیه برای استخراج نفت در شمال ایران و مقدمات ملی شدن صنعت نفت. ص 679، به بعد مسائل ملی شدن نفت و اقدامات دکتر مصدق. شرح اظهارات و متن نظرات نمایندگان قبل از تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت. ص 679، عکس العمل انگلیس و همراهی شرکت های آمریکائی با آن، جزئیات مسائل

ص 693 به بعد، درخواست دکتر مصدق از آقای مصطفی فاتح، از مدیران وقت شرکت نفت، برای اجرای مسالمت آمیز قانون ملی شدن صنعت نفت. پیشنهاد آقای فاتح که شرکت نفت کرمانشاه، به ایران واگذار شود. تاسیسات نفت جنوب و خطوط لوله مربوط به استخراج نفت خام به ایران واگذار شود. مسائل فنی استخراج جدید از طریق شرکت های خارجی تحت قرارداد با شرکت ملی نفت، اقدام شود. در خصوص پالایشگاه آبادان از طریق شرکت فنی خارجی بخرج دولت، یا اجاره به شرکت خارجی، تا امکان جلب نظر قدرت های غربی قابل تامین باشد. مبلغ غرامت نیز بعنوان آورده شرکت خارجی لحاظ شود. سهم شرکت خارجی نیز باید طی دوران خاص و در چند سال، هر سال، بخشی به دولت ایران واگذار شود. در این صورت عمل استخراج و پخش بیدرنگ به تصرف دولت درخواهد آمد و قسمت پالایشگاه یک شرکت خارجی اقلیت سهام را خواهند داشت که جلو تمام بهانه های آنها را خواهد گرفت و قضیه غرامت را حل خواهد کرد

ص 695، گفته آقای فاتح بعد از ملاقات با دکتر مصدق، پس از اظهارات مطالب فوق دیدم که ایشان با احاطه کاملی که بمسائل سیاسی روز دارند از قضیه معضل فروش نفت و انحصار بازارهای جهان بدست کارتل بین المللی نفت بی خبر میباشند و توجهی به این نکته مهم ندارند و استنباط کردم که مشاورین ایشان هم دقت لازم را در این باب نکرده و امکانات را بهیچوجه در نظر نگرفته اند، وضع آنروز و غلیان احساسات و قدرت فوق العاده ایشان، مانع است که توجهی بمطالب من (فاتح) بنمایند. پس از خروج از خانه ایشان بسیار متاثر شدم که چنین مشاورین وارد بکار مطلقا ندارد که او را از حقایق امر آگاه سازند و تهییج احساسات عمومی هم باندازه ای شدید شده بود که اگر کسی اندک اظهار نظری کند که بوی انتقاد از آن بیاید دچار اتهامات گوناگون خواهد شد

ص 760، تغییر سیاست آمریکا و شروع تلاش ها برای کودتا بر ضد مصدق. ص 782، تا پایان سقوط مصدق به نقل از مصطفی فاتح. ص 782 به بعد، مشاهدات و نظرات نویسنده در جانبداری از مخالفان مصدق و شرح جزئیات دستگیری و اعدام دکتر فاطمی (وزیر خارجه دولت مصدق)

ص 795، خود من (نویسنده)، یک روز بر حسب خواسته آقای لطفی وزیر دادگستری برای ملاقات آقای دکتر مصدق رفته بودم. موضوع این بوده که موقعی که برای استانداری تبریز در اطراف اشخاص مذاکره بوده، آقای لطفی مرا پیشنهاد میکند و مورد قبول کمیسیون (انتخاب استانداران) واقع میگردد. ولی دکتر مصدق ضمن تصدیق، اظهار مینماید، اعظام الوزاره پیر شده است. جواب داده میشود از شما خیلی جوان ترند باین جهت بود که بر اظهار لطفی حاضر برای ملاقات شدم

ص 802 به بعد، محاکمه دکتر مصدق، بزرگترین محاکمه تاریخی بعد از مشروطیت. در تالار آینه سلطنت آباد، با حضور خبرنگاران کشورهای مختلف، ص 805، با شروع جلسه، منشی دادگاه شغل او را پرسید. جواب: دکتر مصدق نخست وزیر قانونی. سپس دکتر مصدق راجع به صلاحیت دادگاه و دادستان، ایرادات مفصلی بیان کرد. آنگاه مشاجراتی بین رئیس دادگاه و مصدق انجام شد. مصدق گفت: آقا شما میخواهید یک دکتر مصدق را که نخست وزیر این مملکت است اعدام کنید، آنوقت نمیگذارید حرفم را بزنم! امروز که با دادن یک رای عادلانه میتوانید خدمتی بمملکت بکنید شایسته نیست که شانه از این خدمت خالی کنید. تمام دنیا میگویند این دولتی که با ما در همه جا مبارزه کرده و هر جا رفتیم نتوانستیم شکست دهیم حالا عواملی در مملکت خود پیدا شدند که مقاصد ما را انجام میدهند

ص 809، آقایان من در دادگاه از خودم دفاع نمی کنم که تبرئه شوم، والله بخدا مقصودم این نیست. زیرا محکومیت در مصالح مملکت مایه افتخار است. اگر در این راه کشته هم بشوم چه سعادتی از این بالاتر، اگر در زندان مرا از بین ببرند همه میفهمند دست چه اشخاصی و چه سیاستهائی در این کار بوده است. در صورتیکه خارج از زندان هیچکس نمی فهمند چه طور و چه شخصی مرا از بین برده است، پس دفاع من از دو نظر است. یکی آنکه یک عده از رجال مملکت را بجای آنکه تشویق شوند آنها را حبس کرده اند، دیگر آنکه با چه لطایف الحیل نهضت ملی ایران را که چندین سال ملت ایران و من در راه رنج کشیدیم میخواهند از بین ببرند و باز وطن عزیز مارا گرفتار دولت های استعماری کنند

برای برداشتن من نخست وزیر قانونی، این کارها و کودتا لازم نبود. بر فرض که میخواستند مرا عزل کنند، بسیار خوب (در) روز، کفیل وزارت دربار می آمد و دستخط (شاه) را می آورد اگر من قبول می کردم که هیچ و اگر قبول نمیکردم آنوقت هر کار میخواستند میکردند

ص 824، نصایح نویسنده و شرح علت تالیف کتاب در سن هفتاد و چند سالگی. وقتی وارد خدمت دولت شدم و تماس بیشتری با رجال خودمانی پیدا کردم، کاملا بر من ثابت شد که اکثریت طبقه حاکمه از وزیر، دبیر، وکیل، روحانیون، روزنامه نگار، وعاظ، رجال، سیاست مداران و غیره و غیره همه از یک قماشند. دین، وطن، ایمان و همه چیز در نظر آنها بقدر بال پشه ومگس ارزش ندارد. معبود و مقصود و مسجود همه زور و زر است و هر کس مقاصد پلید آنها را تامین کند، بنده وار، دروغ و تقلب و ریاکاری آنهم باسلوب رزالت و بی شرفی و جاسوسی سرمایه زندگی و محصول این مکتب فاسد میباشند

در دوران آزادی خواهی خود چه در مجاهدت و چه مهاجرت هر قدر بیشتر نزدیک و وارد شدم، کسانی را دیدم که در لباس و ماسک آزادی خواهی، دلال سیاسی میکردند که حاضر بودند منافع مملکت خود را برای خوش آیند مقامات خارجی و داخلی فدای پول و منصب نموده و از هیچ گونه رزالت و پستی و فرومایگی روگردان نباشند

ص 825، ذکر خاطره آقای مصطفی فاتح، که در زمان جلوس رضا خان به سلطنت، پیشنهاد کرده بود که شرکت نفت انگلیس و ایران، به جای هدیه نقدی یا طلاجات، برای هدیه به دولت، نسبت به ایجاد جاده بین تهران و اهواز اقدام نماید (در آن زمان وجود نداشته است) لکن برخی اشخاص درباری، برای منافع خویش، آنرا رد کرده و قرار میشود، چند جام طلا، هدیه دربار داده شود، لذا آقای فاتح، دلیل ذکر این خاطرات را در کتاب خود بیان میدارد:

مقصود استحضار ملت ایران از فساط طبقه حاکمه و متوجه ساختن آنان باین نکته است که تا سررشته کار بدست این گونه مردم بی وجدان بوده و هست، تمام راههای سعادت بر روی مردم ایران از هر حیث بسته میماند. و تا یک طبقه بخصوص با این روح شریر و خبیث در صدد پایمال کردن حقوق مردم ایران میباشند، نباید انتظار و امیدی باصلاح اوضاع کشور پیدا کرد

*********************************

پهلوی دوم، محمد رضا شاه
26دی 1357 زمان فرار از کشور












پهلوی دوم تا اصلاحات اراضی

ص 830، تشریح مراسم عروسی محمد رضا شاه با فوزیه و ثریا و فرح. ص 840، بررسی تعداد مسلمانان در دنیا و تدوین قران کریم از اول دوران نزول تا جمع آوری و کتابت مصحف شریف. ص 843 به بعد، مسائل آقا خان در هند. ص 845، معرفی جمال عبدالناصر که همسرش دختر حاجی کاظم ایرانی بوده است. ص 858 به بعد، خاطرات 15 بهمن 1327 شمسی، ترور محمد رضا شاه در مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران. ص 863، وضعیت ضرب سکه اشکانیان. شرح برخی اقدامات حکومت محمد رضا شاه، تشکیل بنیاد خیریه و واگذاری اراضی پهلوی ها به کشاورزان

ص 902 به بعد، شرح انقلاب شاه و ملت 1341 به بعد تا رفراندم 6 بهمن 1342 حکومت محمد رضا شاه، (عدم اشاره نویسنده به نهضت امام خمینی ره و) توجیه اقدامات حکومت. ص 920 به بعد، متن سخنرانی (عوام فریبانه) شاه در حرم حضرت معصومه ع مبنی بر داشتن عقاید مذهبی و نظر کرده بودن نامبرده! و تلاش برای، صحیح نشان دادن اجرای اصلاحات مد نظر خود:

امروز میخواهم قدری راجع به گذشته خودم صحبت بکنم. آن گذشته، روحی و بی آلایش یک جوان شش هفت ساله ای بود و اعتقادات شدید دینی و روحانی که داشته و تجربه کرده است، (در جای دیگر مدعی است که هنوز نیز به همان عقاید است!). وقتی مرض حصبه ای شدید داشتم و پزشکان مایوس از معالجه بودند، در شب در عالم خواب دیدم که مقابل حضرت امیر المومنین ع نشسته ام و به من فرمودند از کاسه نزد ایشان، بنوشم که فردا خوب خواهم شد. اتفاقا همان شب عرق کردم و تب من قطع شد. تجربه دیگر، شش سال بعد از آن بود. در آن موقع یک لله (لَ لِه) ای داشتم و یک مرتبه بنظر من از فاصله چند قدمی یک شخص روحانی ولی روحانی که در سرش نوری بنظر من میرسید از سمت مقابل میآمد بالا، تلاقی کردیم و گذشتیم. من آن شخص را شناختم برگشتم به لله خود گفتم فلانی حضرت حجت را دیدی، گفت کی، تکرار کردم، گفت من کسی را ندیدم ولی آن شخص را دیده بودم!

باز شش ماه بعلتی باخانواده میرفتیم زیارت امام زاده داود ع، در شمال طهران، من روی زین اسب در مقابل یکی از کس و کار خودم نشسته بودم، سرهنگ امیر اصلانخانی، یک مرتبه پای اسب لغزید و من از (ص 912) بالای زین اسب با کله بسمت یک سنگی فرود آمدم، طبعا بیهوش شده بودم بعد از این که بهوش آمدم و آثار جراحتی و شکستگی هیچ چیزی در سر من پیدا نمیشد، از من پرسیدند که خوب چه شد، گفتم حضرت عباس، مرا در وسط هوا و زمین نگاه داشت!

هیچ کس نه به تجربه و نه در عمل، نمیتواند ادعا داشته باشد که بیش از من بخداوند یا بائمه اطهار نزدیک است. هر شب باخدای خود راز و نیاز میکنم. ما قصدعدالت اجتماعی را داریم برای واگذار کردن زمین به زارعین. انشاء اله ایرانی میسازیم آباد، ایرانی آزاد، ایرانی مرفه، این اشخاص در حدود قوانین باز هم خواهند توانست زندگی بکنند. دل من برای آنها میسوزد که چرا نمی فهمند. و اما مخربین سرخ تکلیف آنها روشن است، من اتفاقا نسبت به آن ها کینه ام کمتر از این اشخاص است، چرا برای این که علنا میگوید من خائنم و میخواهم مملکت را تحویل بدیگران بدهم خوب تکلیف همه روشن است

ص 919، اعلامیه جبهه ملی، در تقبیح و غیر قانونی بودن اقدامات شاه در رفراندم و اصلاحات اراضی ادعائی. مردم شرافتمند ایران، شما بخوبی میدانید که دهقانان و کارگران وطن ما در بزرگترین و سخت ترین شرایط زندگی بسر میبرده و اربابان و کارفرمایان باتکاء قدرت دستگاه حاکمه و بازور سرنیزه ژاندارم و نیروی دولتی، دسترنج آنانرا تاراج نموده و کلیه حقوق اولیه انسانی را از آنها سلب میکردند

دستگاه حکومت که در شهرها بوسیله ماموران انتظامی وشعب سازمان امنیت، وحشت و ترور بوجود آورده و حقوق و آزادی های مردم را یک سره پایمال کرده اند. در تمام مملکت چه در شهر و چه در ده، بخصوص در ده سال اخیر، دستگاه ظلم و ستم و فساد و بی عدالتی چنان گسترده شده که کشور باستانی ما را بگورستان مبدل ساخته است

جبهه ملی ایران، معتقد است که هیئت حاکمه فاسد عامل اصلی رژیم خفقان و ظلم و ستم در شهر ها و روستاها است. هیئت حاکمه پس از آنکه از عناوین قانون بند جیم، مبارزه با فساد، قانون از کجا آورده ای و حزب سازی و محاکمات بزرگ، و نظایر آن طرفی نبست، برای اینکه چهره غیر قانونی خود را ملغی سازد ... اکنون به بهانه اصلاحات ارضی و تامین حقوق کشاورزی موضوع رفراندوم را عنوان کرده است

دستگاهی که تمام آزادیهای قانونی را از ملت سلب نموده و با هزاران فجایع و مظالم حقوق همگانی جامعه ما را لگد مال کرده است و مسلم ترین حق ملت، یعنی حق انتخاب نماینده و برقراری حکومت ناشی از ملت را زیر پا گذاشته، اکنون مسئله رفراندوم را پیش کشیده است تا به بهانه آن بازهم به تعطیل مشروطیت و تضییع حقوق ملت ادامه دهد

هم وطنان، رفراندوم برای تصویب طرح های شش گانه شاه، (921) به دلایل زیر قانونی نیست. اول، طبق اصول مشروطیت و قانون اساسی، پادشاه نمیتواند بآراء عمومی مراجعه کند، زیرا شاه یک مقام غیر مسئول بوده و از هر نوع دخالت مستقیم در امور حکومت و قانون گذاری ممنوع است. اعلام طرح شش گانه، دخالت رسمی و آشکار بعنوان مقام مسئول در امور اجرائی و قانون گذاری کشور را رسما وعینا بیک کشور استبدادی تبدیل میکند. دخالت شاه در امور حکومت و قانون گذاری اقدامی صریح بر ضد قانون اساسی و تجاوز بحقوق ملت و نقض سوگندیست که برای حفظ قانون خورده است

سوم مراجعه به آراء عمومی، قبل از اجرای قانون یا امری باید باشد که در صورت مخالفت، مسکوت مانده و در صورت موافقت، اجرا شود، حال آنکه طرح اصلاحات ارضی که بهانه رفراندم است، یک سال و چندی ماه قبل در هیئت دولت تصویب شده و بنابر ادعای دولت، اجرای آن تقریبا به پایان رسیده است. چگونه برای موضوعی که اجرا شده است بآراء عمومی مراجعه میشود. اگر نتیجه منفی بود، آیا املاک اراضی را مجددا بمالکین تحویل خواهند داد!

ص 925 به بعد، در خصوص مسائل ساخت سد دز خوزستان. ص 955، در خصوص مسائل تعاون در اسلام و علل عقب ماندگی. ص 958، مسئله تصرف دهات و مستغلات توسط رضا خان که در فرمان موقوفات بنیاد پهلوی نزدیک به 1059 فقره روستا اعلام شده است. اما اینکه چطور این املاک و مستغلات بدست آمده و ساخته شده است بر نویسنده کتاب مجهول است ولی آنچه راجع بخرید املاک طالقان که وطن اجدادی من است وارد و مطلع گردیده بشرح ذیل ذکر (ص959) مینمائیم

در مرداد یا اوایل شهریور 1320، یک روزآقای رفیع سلطان عضو عالیرتبه وزارت دارائی منزل برای ملاقات و مذاکره آمدند. اظهار نمودند که یک هیئتی مامور خرید املاک طالقان شده ایم و من (رفیع السلطان) از طرف وزارت دارائی و اعتبار خرید و پرداخت قیمت آن بعهده من گذارده شده است و همین دو سه روزه باید حرکت نمائیم چون دستور از مقام بالا تاکید است که هرچه زودتر باید انجام شود.

چون با آقای رفیع السلطان که یکی از مردان با ایمان از زمان انقلاب گیلان رشت که ایشان در مالیه رشت بودند سابقه دوستی برقرار، لذا در این ماموریت میخواستند که درست انجام و از آب بیرون آمده باشند وسروصدائی روی ندهد، روی این اصل از من نویسنده کتاب خواستند که چندنامه به متنفذین طالقان بنویسیم که اظهاری در عدم رضایت و یا تحریکی از مردم ننمایند

از ایشان خواستم که طالقان میدانید که تمام خورده مالک خیلی زیاد شاید کمتر پیدا شودکه مثلا یک خروار بذر افشان داشته باشد و آنوقت با چنین صاحبان املاک چطور میتوانید عمل و معامله نماید. 66 پارچه و قریه است که کوچک ترش ده پانزده خانوار و بزرگش دویست الی پانصد خانوار است، بنظرم خیلی مشکل و بلکه غیر عملی خواهد بود. مبلغ اعتبار خرید از 20 هزار تا صدهزار تومان تا پایان کار، بود

قرار شد، اقدام کنند و اگر کسانی سروصدا بلند کردند، معرفی کنند تا نامه خصوصی برای آنها نوشته شود. بایشان گفتم چطور عمل خواهید کرد، چون مهندس، و نماینده ثبت اسناد و محضر سیار ونویسنده و یک افسر با یک عده نظامی هیئت را تشکیل میدهند، ابتدا از قریه نقشه برداری و اسامی خورده مالکیت در آن نقشه تعیین و از روی سهام هر یک از مبلغ قیمت کل قریه بین آنها تقسیم خواهد شد. در همان حال محضر تنظیم قباله نموده و زارعین امضاء مینمایند. که به دلیل وقایع بیست شهریور 1320، امکان خرید املاک طالقان، برای رضا خان، فراهم نشد

ص 960 به بعد، وضعیت ایران در رقابت بین امریکا و انگلیس و روسیه و مسائل تمدن جدید. ص 968، استقلال الجزایر. ص 973، وضعیت سودان. ص 983، انتخاب آیت الله کاشانی بعنوان رئیس مجلس زمان ملی شدن صنعت نفت. ص 984، نامه نویسنده به رضا شاه برای امکان رسمی مذهب جعفری در مکه و رکن جعفری و ایضا به محمد رضا شاه. ص 981، دکتر حشمت طالقانی، از یاران نزدیک میرزا کوچک خان بود که اصرار داشت باید قوای جنگلی به تهران بیایند. ص 989، راجع به سد کرج. متن برخی نامه های تاریخی و حوادث عجیب

ص 1010، نظر باینکه پس از چهار سال کوشش و جدیت در فراهم آوردن موضوعاتی که خود وارد نبوده و برای آنها وقت و مخارج لازمه نموده و مرتب و پاکنویس نموده ام، در خاتمه کتاب، عقیده خود را آزادی و مذهب، ذکر مینمائیم. هر طفلی در حین ولادت، نه خوب است نه بد، در نتیجه تعلیم و تربیت صحیح، آدم درستکاری میشود و در صورت تعلیم غیر صحیح، آدم نادرست میشود. در درجه اول، طفل از روی رفتار و گفتار و کردار مادر و پدر و اعضای خانواده خود، تعلیم می گیرید. بعد با رفتن به مدرسه، از طریق جامعه، تعلیم و تربیت افراد، ادامه پیدا می کند

ص 1011، آزادی واقعی در این است که بحکم ضرورت و لزوم از چیزهائی که به حیات اخلاقی خود و جامعه صدمه و ضرر میرساند احتراز و اجتناب کرده و چیزهای عالی که حیات اخلاقی ما را تقویت میدهد، تاسی جوئیم. ص 1013، حیات اجتماعی بجز با تعلیمات اساسی مذهبی، بهیچ وجه با سایر وسائل ظاهری (1014) و قانونی صورت خارجی پیدا نمی کند. اگر سعادت بشر تنها با احکام و قوانین تامین میشد، پس در کشورهای دارای قوانین کامل، مثل فرانسه و غیره، نباید هرگز روی ظلم وستم وبیداد و فساد اخلاق چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، مثل الجزایر، مشاهده شود. احکام ممکن است عدالت را برقرار کند، ولی بهیچ وجه نمی تواند فکر نزاع وحصومت را از انسان رفع نموده و حسن مساوات وترحم را در باطن شخص تولید نماید. مذهب حقیقی، افکار بشر را بسوی عالم بالا و خدای نادیده قادر متعال که منبع خیر وبرکت است، متوجه میدارد و افراد بشر به محبت و فداکاری وادار و ترغیب میکند و به مقامی می رسد که منافع شخصی در نفع عمومی کوشش نماید

*********************************
پایان و عبرت
در اینجا، خلاصه خاطرات حسن اعظام قدسی، که مشاهدات خویش در دوران شش پادشاه از ناصر الدین شاه قاجار تا محمد رضا پهلوی را، روایت کرده است، به پایان میرسد. هر چند نامبرده و سایر آزادیخواهان این کشور، در زمان حیات خویش، حصول نتیجه نهائی فداکاری ملت، یعنی تشکیل حکومت مستقل در ایران را، درک نکردند
لکن سیر کلی نهضت های معاصر مردم ایران، بعد از قیام تنباکو، عدالت خانه، انقلاب مشروطیت، انقراض قاجاریه، نهضت ملی شدن صنعت نفت تا قیام 15 خرداد 1342، سرانجام در سال 1357 با زعامت امام خمینی، ره، و ایثار گری فراوان ملت و شهدای راه وطن و اسلام، موفق به ریشه کردن همیشگی حکومت های پادشاهی و زمامداران خودکامه میگردند
حال لازم است با عبرت آموزی از سرانجام نهضت های مذکور، آیا رهبران، نخبه گان و عموم مردم ایران، با توجه به تلاش دائمی اغفال مجدد و طرح نقشه های پنهائی دستگاه های جاسوسی دول قدرتمند مثل آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه و ...، و نوکران داخلی آنها، آیا از تجارب تلخ گذشته های خویش و پرهیز از تکرار آنها، عبرت تاریخی مناسب گرفته شده است یا خیر

13 آبان 1394 روز ملی مبارزه با استکبار جهانی
حسین زینعلی
*********************************
صفحه اصلي

تمامي عكس ها و متون اين سايت، مشمول قوانين و رعايت حقوق معنوي مي باشد. هر گونه استفاده مجدد، فقط با اعلام منبع و آدرس سايت، مجاز مي باشد
All rights is reserved